مشخصات شعر

صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود

این زن که از برابر طوفان گذشته بود

عمرش کنار حضرت باران گذشته بود

 

صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود

وقتی که از حوالی میدان گذشته بود

 

باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید

آب از سر تمام بیابان گذشته بود

 

آتش، گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت

از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود...

 

اما هنوز آتش در را به یاد داشت

آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود

 

می‌دید آیه آیۀ آن زیر دست و پاست

کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود

 

یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت

عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود

 

زینب هزاربار خودش هم شهید شد

از بس که از کنار شهیدان گذشته بود

 

بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند

این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود

صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود

این زن که از برابر طوفان گذشته بود

عمرش کنار حضرت باران گذشته بود

 

صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود

وقتی که از حوالی میدان گذشته بود

 

باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید

آب از سر تمام بیابان گذشته بود

 

آتش، گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت

از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود...

 

اما هنوز آتش در را به یاد داشت

آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود

 

می‌دید آیه آیۀ آن زیر دست و پاست

کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود

 

یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت

عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود

 

زینب هزاربار خودش هم شهید شد

از بس که از کنار شهیدان گذشته بود

 

بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند

این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×