مشخصات شعر

مرثیۀ شهر شام

بگو که مرثیۀ شهر شام را چه کنم؟
نگاه هرزۀ مشتی عوام را چه کنم؟

 

گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه
گذشتن از وسط ازدحام را چه کنم؟

 

دلا، نگفتن این ظلم‌ها خودش ظلم است
اگر بیان نشد، امر امام را چه کنم؟

 

صدای ضجّۀ یک کاروان اسیر کم است؟
صدای هلهلۀ خاص و عام را چه کنم؟

 

اگر به سبّ علی، شمر دون دهن وا کرد
حضور حـضرت خیرالانـام را چه کنم؟

 

به عمد می‌گذرد هی ز پیش چشم رباب
بگو که حرملۀ بد مرام را چه کنم؟

 

تو را نشانده عدو بر فراز منبر نی
به نیزه بستن ماه تمام را چه کنم؟

 

صدای زجر، نگاه سنان، تمسخر شمر
برادر این همه زجر مدام را چه کنم؟

 

به دست بسته و پیشانی شکسته، بگو
هجوم آتش بالای بام را چه کنم؟

 

رسیده قافله، نزدیکی خرابه، حسین!
خودت بگو که من این چند گام را چه کنم؟

 

مرثیۀ شهر شام

بگو که مرثیۀ شهر شام را چه کنم؟
نگاه هرزۀ مشتی عوام را چه کنم؟

 

گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه
گذشتن از وسط ازدحام را چه کنم؟

 

دلا، نگفتن این ظلم‌ها خودش ظلم است
اگر بیان نشد، امر امام را چه کنم؟

 

صدای ضجّۀ یک کاروان اسیر کم است؟
صدای هلهلۀ خاص و عام را چه کنم؟

 

اگر به سبّ علی، شمر دون دهن وا کرد
حضور حـضرت خیرالانـام را چه کنم؟

 

به عمد می‌گذرد هی ز پیش چشم رباب
بگو که حرملۀ بد مرام را چه کنم؟

 

تو را نشانده عدو بر فراز منبر نی
به نیزه بستن ماه تمام را چه کنم؟

 

صدای زجر، نگاه سنان، تمسخر شمر
برادر این همه زجر مدام را چه کنم؟

 

به دست بسته و پیشانی شکسته، بگو
هجوم آتش بالای بام را چه کنم؟

 

رسیده قافله، نزدیکی خرابه، حسین!
خودت بگو که من این چند گام را چه کنم؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×