مشخصات شعر

موج تیر

 

ای در غمت دو چشم پیمبر گریسته
در سوگ جانگداز تو حیدر گریسته


روزی که سوخت جان تو از زهر اشقیاء
از التهـــاب سخت تــو، مادر گریسته


هرگز روا نبود، که رویت خزان شود
ابر بهار، بر تــو مکرّر گریسته


آزرده گشت طشت پر از خون ز رنج تو
با اشک طشت، خونِ مطهر گریسته


زینب نداشت تاب تماشای پیکرت
بر درد غم فزای تو، خواهر گریسته


هنگـام موج تیر که غرقاب خون شدی
عبـّاس بــا وفای دلاور گریسته


آتش گرفت بـاغ وجودت ز کینه‌ها
در ماتمت برادر مضطر گریسته


ای دیده خون ببار ز اندوه مجتبی
کــز داغ یاس، لاله احمر گریسته


مهدی که بر حسین بگرید به صبح و شام
بر مجتبی ز دیدۀ اطهر گریسته


ای از تبـــار صبر، چرا خون جگر شدی
عالم از این مصیبت اکبـــر گریسته


صـاحب عزاست، فاطمه و در عزای تو
خورشید گریه کرده و اختـر گریسته


بر خامه نیست طاقت شرح حدیث هجر
یک عمر در فراق تو، دفتــر گریسته


هر کس شنید محسن صافی کلام تو
بر قلبِ خون سبط پیمبر گریسته

 

موج تیر

 

ای در غمت دو چشم پیمبر گریسته
در سوگ جانگداز تو حیدر گریسته


روزی که سوخت جان تو از زهر اشقیاء
از التهـــاب سخت تــو، مادر گریسته


هرگز روا نبود، که رویت خزان شود
ابر بهار، بر تــو مکرّر گریسته


آزرده گشت طشت پر از خون ز رنج تو
با اشک طشت، خونِ مطهر گریسته


زینب نداشت تاب تماشای پیکرت
بر درد غم فزای تو، خواهر گریسته


هنگـام موج تیر که غرقاب خون شدی
عبـّاس بــا وفای دلاور گریسته


آتش گرفت بـاغ وجودت ز کینه‌ها
در ماتمت برادر مضطر گریسته


ای دیده خون ببار ز اندوه مجتبی
کــز داغ یاس، لاله احمر گریسته


مهدی که بر حسین بگرید به صبح و شام
بر مجتبی ز دیدۀ اطهر گریسته


ای از تبـــار صبر، چرا خون جگر شدی
عالم از این مصیبت اکبـــر گریسته


صـاحب عزاست، فاطمه و در عزای تو
خورشید گریه کرده و اختـر گریسته


بر خامه نیست طاقت شرح حدیث هجر
یک عمر در فراق تو، دفتــر گریسته


هر کس شنید محسن صافی کلام تو
بر قلبِ خون سبط پیمبر گریسته

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×