مشخصات شعر

بند سوم: در حیرت فرات

گم گشته‌ام دوباره که پیدا کنم تو را

در من نهان شدی که هویدا کنم تو را

 

ای ماه آذرخش دمی مکث کن بتاب

تا یوسف هزار زلیخا کنم تو را

 

لاجرعه‌ام به سر مکش ای سکر سینه چاک

بگذار  جرعه  جرعه  تمنّا کنم تو را

 

سقای مست سوختگان علم به دوش

باب المراد دیر و مصلّا کنم تو را

 

خورشید مهر در شب بیدار بیدلان

آیینۀ شکفتۀ رویا کنم تو را

 

بین خیام و علقمه بر بوم ریگ‌ها

رنگی زدم که مظهر دریا کنم تو را

 

مشکی کشیده‌ام که به دندان بگیری‌اش

در حیرت فرات تماشا کنم تو را

 

چشم سبو، مشبّک و بازو، دو جوی خون

تا در بسیط هوش  معمّا کنم تو را

 

فریــاد «یا اخـای» تو بر بیکـران نشست

آن کوه و آن شکوه غریب از کمر شکست

 

بند سوم: در حیرت فرات

گم گشته‌ام دوباره که پیدا کنم تو را

در من نهان شدی که هویدا کنم تو را

 

ای ماه آذرخش دمی مکث کن بتاب

تا یوسف هزار زلیخا کنم تو را

 

لاجرعه‌ام به سر مکش ای سکر سینه چاک

بگذار  جرعه  جرعه  تمنّا کنم تو را

 

سقای مست سوختگان علم به دوش

باب المراد دیر و مصلّا کنم تو را

 

خورشید مهر در شب بیدار بیدلان

آیینۀ شکفتۀ رویا کنم تو را

 

بین خیام و علقمه بر بوم ریگ‌ها

رنگی زدم که مظهر دریا کنم تو را

 

مشکی کشیده‌ام که به دندان بگیری‌اش

در حیرت فرات تماشا کنم تو را

 

چشم سبو، مشبّک و بازو، دو جوی خون

تا در بسیط هوش  معمّا کنم تو را

 

فریــاد «یا اخـای» تو بر بیکـران نشست

آن کوه و آن شکوه غریب از کمر شکست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×