مشخصات شعر

ای پاره پاره‌تر ز دل پاره پاره‌ام

خواهم که بوسه‌ات زنم، اما نمی‌شود

جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

 

لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز

شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود

 

این پیرمرد بی تو زمین‌گیر می‌شود

بی شانۀ تو مانده اگر پا نمی‌شود

 

هر عضو را که دیده‌ام از هم گشوده است

جز چشم تو که بر رخ من وا نمی‌شود

 

خشکم زده کنار تو و خنده هایشان

خواهم بلند گردم از این جا نمی‌شود

 

ای پاره پاره‌تر ز دل پاره پاره‌ام

گفتم بغل کنم بدنت را، نمی‌شود

 

باید کفن به وسعت یک دشت آورم

در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود

 

حجله گرفته پای تنت مادرم، ببین

اشکم حریف گریۀ زهرا نمی‌شود

ای پاره پاره‌تر ز دل پاره پاره‌ام

خواهم که بوسه‌ات زنم، اما نمی‌شود

جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

 

لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز

شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود

 

این پیرمرد بی تو زمین‌گیر می‌شود

بی شانۀ تو مانده اگر پا نمی‌شود

 

هر عضو را که دیده‌ام از هم گشوده است

جز چشم تو که بر رخ من وا نمی‌شود

 

خشکم زده کنار تو و خنده هایشان

خواهم بلند گردم از این جا نمی‌شود

 

ای پاره پاره‌تر ز دل پاره پاره‌ام

گفتم بغل کنم بدنت را، نمی‌شود

 

باید کفن به وسعت یک دشت آورم

در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود

 

حجله گرفته پای تنت مادرم، ببین

اشکم حریف گریۀ زهرا نمی‌شود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×