مشخصات شعر

صداى پاى محرم

 

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

 

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

 

همین که گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

 

شمیم پیرهن یوسفید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

 

یقین کنم که تا دسته‌ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

 

حسین گفتن ما مسلمیۀ هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

 

صداى پاى محرم به گوش مى‌آید

حسین قافله‌ها را کشیده تا اینجا

 

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

 

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

 

به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت

کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا

 

ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش

که نامه‌هام شما را کشیده تا اینجا

 

عزیز من نگرانم، دلم چه بى تاب است

دگر زمانۀ آوارگى ارباب است

 

صداى پاى محرم

 

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

 

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

 

همین که گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

 

شمیم پیرهن یوسفید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

 

یقین کنم که تا دسته‌ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

 

حسین گفتن ما مسلمیۀ هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

 

صداى پاى محرم به گوش مى‌آید

حسین قافله‌ها را کشیده تا اینجا

 

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

 

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

 

به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت

کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا

 

ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش

که نامه‌هام شما را کشیده تا اینجا

 

عزیز من نگرانم، دلم چه بى تاب است

دگر زمانۀ آوارگى ارباب است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×