- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۲۹۴۲
- شماره مطلب: ۶۵۷۰
-
چاپ
پای عشق حسین چون شیرم
من کیام؟ خاک زیر پای حسین
گرد نعلین بچههای حسین
تا شنیدم شبی صدای حسین
آمدم سمت کربلای حسین
من اگرچه نحیفم و پیرم
پای عشق حسین چون شیرم
یابن زهرا حسین، حاصل من
مهرت از کودکی است در دل من
ای که از تو سرشته شد گل من
شده تنهایی تو قاتل من
آمدم تا حبیب تو بشوم
زخم دیدی؟ طبیب تو بشوم
کوفه با مسلم تو بد تا کرد
خون به قلب علی و زهرا کرد
نامۀ مکر را که امضا کرد
فتنۀ جنگ را که برپا کرد
گفتم ای پیر بی شکیب برو
تو حبیبی، ای حبیب برو
آمدم تا به پات جان بدهم
از غم بچههات جان بدهم
چند دفعه برات جان بدهم
در همین کربلات جان بدهم
وه، چه خوب است جان نثار شدن
در ره دوست نیزه زار شدن
کاش آقا، سرم جدا بشود
دشنه بین گلوم جا بشود
تن من سهم نیزهها بشود
با سم اسب ها فنا بشود
تو ولی طعمۀ خطر نشوی
پاره پیکر، بدون سر نشوی
ای خدا! بعد رفتن اصحاب
اهل بیت حسین را دریاب
نگرانم برای طفل رباب
میدهد هیچ کس به اینها آب؟
تا که عباس خیمهبان باشد
حرمت، خیمه در امان باشد
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
پای عشق حسین چون شیرم
من کیام؟ خاک زیر پای حسین
گرد نعلین بچههای حسین
تا شنیدم شبی صدای حسین
آمدم سمت کربلای حسین
من اگرچه نحیفم و پیرم
پای عشق حسین چون شیرم
یابن زهرا حسین، حاصل من
مهرت از کودکی است در دل من
ای که از تو سرشته شد گل من
شده تنهایی تو قاتل من
آمدم تا حبیب تو بشوم
زخم دیدی؟ طبیب تو بشوم
کوفه با مسلم تو بد تا کرد
خون به قلب علی و زهرا کرد
نامۀ مکر را که امضا کرد
فتنۀ جنگ را که برپا کرد
گفتم ای پیر بی شکیب برو
تو حبیبی، ای حبیب برو
آمدم تا به پات جان بدهم
از غم بچههات جان بدهم
چند دفعه برات جان بدهم
در همین کربلات جان بدهم
وه، چه خوب است جان نثار شدن
در ره دوست نیزه زار شدن
کاش آقا، سرم جدا بشود
دشنه بین گلوم جا بشود
تن من سهم نیزهها بشود
با سم اسب ها فنا بشود
تو ولی طعمۀ خطر نشوی
پاره پیکر، بدون سر نشوی
ای خدا! بعد رفتن اصحاب
اهل بیت حسین را دریاب
نگرانم برای طفل رباب
میدهد هیچ کس به اینها آب؟
تا که عباس خیمهبان باشد
حرمت، خیمه در امان باشد