مشخصات شعر

لبریز شد ز کنج لبم شهد این عسل

 

ای بادۀ وصال تو احلی من العسل

بشتاب ای عمو که بگیری مرا بغل

 

خوشحال باش، ازرق شامی شکست خورد

دیگر نمانده بین شجاعان کوفه یل

 

حیرت گرفته چشم دلیران کوفه را

هل من مبارزم شده همچون یل جمل

 

صفین پیش چشم من آمد دقایقی

تا نهروان زدم به همه کوفیان بدل

 

لشگر که امتداد انابن الحسن شنید

جا خورد از صلابت این جنگ و این جدل

 

بس افتخار در ره تو آفریده‌ام

دیدند اهل بیت تو را شاد از این عمل

 

با هم سپاه کوفه همه هم قسم شدند

تا هرم بغض خود بنشانند لااقل

 

یک کوچه باز شد، پس از آن در محاصره

این سینه‌ام شکست و به زهرا شده مثل

 

شد شرحه شرحه پیکر رعنای قاسمت

لبریز شد ز کنج لبم شهد این عسل

 

یک دم اگر که دیر بیایی، سرم رود

خواهم بخوانم از غم تو آخرین غزل

 

چشم حسن به سوی حسین است، تا رود

رأس تو روی نیزه و زینب به روی تل

 

پیر و جوان ز نیت من فیض می‌برند

باقی است این مبارزه در خاطر ملل

 

لبریز شد ز کنج لبم شهد این عسل

 

ای بادۀ وصال تو احلی من العسل

بشتاب ای عمو که بگیری مرا بغل

 

خوشحال باش، ازرق شامی شکست خورد

دیگر نمانده بین شجاعان کوفه یل

 

حیرت گرفته چشم دلیران کوفه را

هل من مبارزم شده همچون یل جمل

 

صفین پیش چشم من آمد دقایقی

تا نهروان زدم به همه کوفیان بدل

 

لشگر که امتداد انابن الحسن شنید

جا خورد از صلابت این جنگ و این جدل

 

بس افتخار در ره تو آفریده‌ام

دیدند اهل بیت تو را شاد از این عمل

 

با هم سپاه کوفه همه هم قسم شدند

تا هرم بغض خود بنشانند لااقل

 

یک کوچه باز شد، پس از آن در محاصره

این سینه‌ام شکست و به زهرا شده مثل

 

شد شرحه شرحه پیکر رعنای قاسمت

لبریز شد ز کنج لبم شهد این عسل

 

یک دم اگر که دیر بیایی، سرم رود

خواهم بخوانم از غم تو آخرین غزل

 

چشم حسن به سوی حسین است، تا رود

رأس تو روی نیزه و زینب به روی تل

 

پیر و جوان ز نیت من فیض می‌برند

باقی است این مبارزه در خاطر ملل

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×