مشخصات شعر

این عبا شده کفنت

ما گرفتار آفریده شدیم

عاشق یار آفریده شدیم

 

خاک ما را ز باده گل کردن

مست دیدار آفریده شدیم

 

به ‌امیدى که ذبحمان بکنند

نذر دلدار آفریده شدیم

 

نسل در نسل عاشقت هستیم

آبرودار آفریده شدیم

 

چون که آخر تو می‌خرى ما را

سر بازار آفریده شدیم

 

لذتى دارد این اسیر شدن

پاى این خانواده پیر شدن

 

روزگاری است در تمنائیم

مثل قطره میان دریاییم

 

پسر ارشد‌ امام حسین

ما همه نوکرِ تو آقاییم

 

هر کجا بوى زلف تو آید

سر گرفته به دست مى‌آییم

 

کاش مادر بزرگت اینجا بود

همه ‌امشب به یاد زهراییم

 

بى جهت نیست عاشقت شده‌ایم

بى جهت نیست مست و شیداییم

 

در میان عروس‌هاى على

ما گرفتار ‌ام لیلاییم

 

ریشه دارد کسى که نوکر توست

مادر ما کنیز مادر توست

 

خوش به حال دلی که ساغر شد

گریه‌ها کرد تا مطهر شد

 

هرکسی دید ابروان تو

زائر صورت پیمبر شد

 

راه می‌رفتی و به دنبالت

دل سادات تنگ مادر شد

 

همه گفتند پنج تن یک جا

روی دست حسین اکبر شد

 

دست پروردۀ‌ امام حسن

چه کسی نا‌امید از این در شد

 

نمک سفرۀ علی خوردی

طرز جنگیدنت چو حیدر شد

 

با تو شش گوشه شد ضریح حسین

چون مقام تو فوق باور شد

 

ما همیشه حرم که‌ آمده‌ایم

قبل از ارباب بر تو رو زده‌ایم

 

از پسرها جگر درست شده

از جگرها پسر درست شده

 

چقدر باغبان خمیده تا

پیش چشمش ثمر درست شده

 

وقت نقاشى سر زلفت

شاهکار هنر درست شده

 

قد کشیدى و زیر سایۀ تو

بهر عمه سپر درست شده

 

وقت جان دادن جوان انگار

دردها در کمر درست شده

 

با تماشاى دست و پا زدنت

قتلگاه پدر درست شده

 

بهر یک پیرمرد خورده زمین

چقدر دردسر درست شده

 

از على حسین بر دستش

صد و ده تا پسر درست شده

 

زود عباس با عبا ‌آمد

کار دست قمر درست شده

 

عمه مضطرب شده، ز جا بر خیز

حرف معجر شده، ز جا برخیز

 

خواستم تا بغل کنم بدنت

ریخت از لاى پنجه‌ها، تنت

 

آبرویم میان لشگر رفت

از جگر لحظۀ صدا زدنت

 

یوسفم گیر گرگ افتادى

پنجه پنجه شدست پیرهنت

 

جگرم ریخته به هم چه کنم

با تماشاى دست و پا زدنت

 

چه کنم تا کمى نفس بکشى

چه کنم وا شود کمی دهنت

 

از لبت خون لخته مى‌پاشد

مثل جان دادن عمو حسنت

 

مثل کوچه تو گیر افتادى

همه با هر چه بود می‌زدنت

 

پشت در یک عبا روى مادر

کربلا این عبا شده کفنت

 

قد خمیده یکى یکى از خاک

در عبا جمع می‌کنم بدنت

 

این عبا شده کفنت

ما گرفتار آفریده شدیم

عاشق یار آفریده شدیم

 

خاک ما را ز باده گل کردن

مست دیدار آفریده شدیم

 

به ‌امیدى که ذبحمان بکنند

نذر دلدار آفریده شدیم

 

نسل در نسل عاشقت هستیم

آبرودار آفریده شدیم

 

چون که آخر تو می‌خرى ما را

سر بازار آفریده شدیم

 

لذتى دارد این اسیر شدن

پاى این خانواده پیر شدن

 

روزگاری است در تمنائیم

مثل قطره میان دریاییم

 

پسر ارشد‌ امام حسین

ما همه نوکرِ تو آقاییم

 

هر کجا بوى زلف تو آید

سر گرفته به دست مى‌آییم

 

کاش مادر بزرگت اینجا بود

همه ‌امشب به یاد زهراییم

 

بى جهت نیست عاشقت شده‌ایم

بى جهت نیست مست و شیداییم

 

در میان عروس‌هاى على

ما گرفتار ‌ام لیلاییم

 

ریشه دارد کسى که نوکر توست

مادر ما کنیز مادر توست

 

خوش به حال دلی که ساغر شد

گریه‌ها کرد تا مطهر شد

 

هرکسی دید ابروان تو

زائر صورت پیمبر شد

 

راه می‌رفتی و به دنبالت

دل سادات تنگ مادر شد

 

همه گفتند پنج تن یک جا

روی دست حسین اکبر شد

 

دست پروردۀ‌ امام حسن

چه کسی نا‌امید از این در شد

 

نمک سفرۀ علی خوردی

طرز جنگیدنت چو حیدر شد

 

با تو شش گوشه شد ضریح حسین

چون مقام تو فوق باور شد

 

ما همیشه حرم که‌ آمده‌ایم

قبل از ارباب بر تو رو زده‌ایم

 

از پسرها جگر درست شده

از جگرها پسر درست شده

 

چقدر باغبان خمیده تا

پیش چشمش ثمر درست شده

 

وقت نقاشى سر زلفت

شاهکار هنر درست شده

 

قد کشیدى و زیر سایۀ تو

بهر عمه سپر درست شده

 

وقت جان دادن جوان انگار

دردها در کمر درست شده

 

با تماشاى دست و پا زدنت

قتلگاه پدر درست شده

 

بهر یک پیرمرد خورده زمین

چقدر دردسر درست شده

 

از على حسین بر دستش

صد و ده تا پسر درست شده

 

زود عباس با عبا ‌آمد

کار دست قمر درست شده

 

عمه مضطرب شده، ز جا بر خیز

حرف معجر شده، ز جا برخیز

 

خواستم تا بغل کنم بدنت

ریخت از لاى پنجه‌ها، تنت

 

آبرویم میان لشگر رفت

از جگر لحظۀ صدا زدنت

 

یوسفم گیر گرگ افتادى

پنجه پنجه شدست پیرهنت

 

جگرم ریخته به هم چه کنم

با تماشاى دست و پا زدنت

 

چه کنم تا کمى نفس بکشى

چه کنم وا شود کمی دهنت

 

از لبت خون لخته مى‌پاشد

مثل جان دادن عمو حسنت

 

مثل کوچه تو گیر افتادى

همه با هر چه بود می‌زدنت

 

پشت در یک عبا روى مادر

کربلا این عبا شده کفنت

 

قد خمیده یکى یکى از خاک

در عبا جمع می‌کنم بدنت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×