مشخصات شعر

علقمه عطر گل یاس گرفت

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟

از ره دور غمی در نظرم آمده است

 

تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

 

ما جگرسوختگان آب نخواهیم ولی

این چه داغی است که سوی جگرم آمده است

 

اشک‌ها پرده به چشمان تر من نـزنید

آه با قد خمیده پدرم آمده است

 

خبر از ساقی مـا نیست ولی می‌دانم

چه غمی بر جگر شعله‌ورم آمده است

 

علم خیمۀ سقا که روی خاک ا فتاد

گشت معلوم بلایی به سرم آمده است

 

علقمه عطر گل یاس گرفت و پیداست

از جنان مادر نیکو سیرم آمده است

 

عمۀ غمزده‌ام باهمه غم‌های دلش

به تسّلای دل نوحه گرم آمده است

 

ای وفائی بنویس از اثر غصه و غـم

اشک و خون همره هم از بصرم آمده است

 

علقمه عطر گل یاس گرفت

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟

از ره دور غمی در نظرم آمده است

 

تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

 

ما جگرسوختگان آب نخواهیم ولی

این چه داغی است که سوی جگرم آمده است

 

اشک‌ها پرده به چشمان تر من نـزنید

آه با قد خمیده پدرم آمده است

 

خبر از ساقی مـا نیست ولی می‌دانم

چه غمی بر جگر شعله‌ورم آمده است

 

علم خیمۀ سقا که روی خاک ا فتاد

گشت معلوم بلایی به سرم آمده است

 

علقمه عطر گل یاس گرفت و پیداست

از جنان مادر نیکو سیرم آمده است

 

عمۀ غمزده‌ام باهمه غم‌های دلش

به تسّلای دل نوحه گرم آمده است

 

ای وفائی بنویس از اثر غصه و غـم

اشک و خون همره هم از بصرم آمده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×