مشخصات شعر

مأموریت تازه

ببریدم که پیام از تن بی سر دارم

حرف‌ها با سپه کوفه ز حنجر دارم

 

شکوه بر فاطمه دارم ز جسارت‌هاتان

من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم

 

تشنه کشتید و بریدید سر مهمان را

حال این رخت اسیریست که در بر دارم

 

محرمان را همه کشتید و زباندار شدید

غارت آزاد شد و دست به معجر دارم

 

بزنیدم، ببریدم، به همه می‌گویم

من در این دشت بلا چند برادر دارم

 

بار بستید و برفتید ولی من چه کنم

من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم

 

یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم

یا گذارید که انگشت جدا بر دارم

 

یک طرف بی سر و بی دست، علمدار رشید

یک طرف دست علمدار دلاور دارم

 

دارم اینجا به حرم یک تن ارباً اربا

و سر نیزه سر زخمی اکبر دارم

 

رأس‌ها را که بریدید و سر نیزه زدید

دست‌ها را چه کنم؟ این همه لشگر دارم

 

یک طرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید

یک طرف مانده دو تا گمشده دختر دارم

 

یک طرف کعب نی و حرف بد و سوی دگر

تازیانه به سر و صورت خواهر دارم

 

خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر

داغدیده به برم، این همه مادر دارم

 

یا اخی بوسه به رگ‌های بریده بزنم

زانکه مأموریت تازه ز حیدر دارم

 

بوسۀ حنجرۀ تو نفس تازه دهد

تا ببینند که من هم کس و یاور دارم

 

مأموریت تازه

ببریدم که پیام از تن بی سر دارم

حرف‌ها با سپه کوفه ز حنجر دارم

 

شکوه بر فاطمه دارم ز جسارت‌هاتان

من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم

 

تشنه کشتید و بریدید سر مهمان را

حال این رخت اسیریست که در بر دارم

 

محرمان را همه کشتید و زباندار شدید

غارت آزاد شد و دست به معجر دارم

 

بزنیدم، ببریدم، به همه می‌گویم

من در این دشت بلا چند برادر دارم

 

بار بستید و برفتید ولی من چه کنم

من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم

 

یا اجازه بدهید اینهمه را دفن کنم

یا گذارید که انگشت جدا بر دارم

 

یک طرف بی سر و بی دست، علمدار رشید

یک طرف دست علمدار دلاور دارم

 

دارم اینجا به حرم یک تن ارباً اربا

و سر نیزه سر زخمی اکبر دارم

 

رأس‌ها را که بریدید و سر نیزه زدید

دست‌ها را چه کنم؟ این همه لشگر دارم

 

یک طرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید

یک طرف مانده دو تا گمشده دختر دارم

 

یک طرف کعب نی و حرف بد و سوی دگر

تازیانه به سر و صورت خواهر دارم

 

خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر

داغدیده به برم، این همه مادر دارم

 

یا اخی بوسه به رگ‌های بریده بزنم

زانکه مأموریت تازه ز حیدر دارم

 

بوسۀ حنجرۀ تو نفس تازه دهد

تا ببینند که من هم کس و یاور دارم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×