مشخصات شعر

ای روشنی دیده ز دیده جدا مشو

تشنه‌ترین ولیّ خداوند لایزال

از پیش چشم‌های پر از آب من مرو

ای نفس مطمئنّه که آرام می‌روی

بیچاره می‌شود دل بی تاب من مرو

 

می‌میرم از فراق، فرات حیات من

یا أیها الغریب کجا می‌روی حسین؟

چشم به خون نشستۀ تو برق می‌زند

داری مگر به سوی منا می‌روی حسین؟

 

آرام‌تر برو همه آرامش دلم

آهسته جان بگیر از این نیمه جان خود

سالار قافله به کجا می‌روی؟ بمان

کن چاره بهر بی کسی کاروان خود

 

هستی من، مده به فنا هستی مرا

ای تک سوار بوسه بده از گلو به من

زینب قبول کرده اسارت رود ولی

حرف به نیزه رفتن خود را مگو به من

 

ای خندۀ لبم ز لبم فاصله مگیر

ای روشنی دیده ز دیده جدا مشو

رفتی و ماند دست نگاهم به دامنت

از این غریب رنگ پریده جدا مشو

 

با آخرین نگاه خودت روی خاک‌ها

آتش زدی به زندگی خواهرت حسین!

سر می‌برید از تو و پیچید در فضا

صوت غریب مادری از مادرت حسین

 

ای روشنی دیده ز دیده جدا مشو

تشنه‌ترین ولیّ خداوند لایزال

از پیش چشم‌های پر از آب من مرو

ای نفس مطمئنّه که آرام می‌روی

بیچاره می‌شود دل بی تاب من مرو

 

می‌میرم از فراق، فرات حیات من

یا أیها الغریب کجا می‌روی حسین؟

چشم به خون نشستۀ تو برق می‌زند

داری مگر به سوی منا می‌روی حسین؟

 

آرام‌تر برو همه آرامش دلم

آهسته جان بگیر از این نیمه جان خود

سالار قافله به کجا می‌روی؟ بمان

کن چاره بهر بی کسی کاروان خود

 

هستی من، مده به فنا هستی مرا

ای تک سوار بوسه بده از گلو به من

زینب قبول کرده اسارت رود ولی

حرف به نیزه رفتن خود را مگو به من

 

ای خندۀ لبم ز لبم فاصله مگیر

ای روشنی دیده ز دیده جدا مشو

رفتی و ماند دست نگاهم به دامنت

از این غریب رنگ پریده جدا مشو

 

با آخرین نگاه خودت روی خاک‌ها

آتش زدی به زندگی خواهرت حسین!

سر می‌برید از تو و پیچید در فضا

صوت غریب مادری از مادرت حسین

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×