مشخصات شعر

گلستان

 

گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است
آب آب لب تو بانی باران شده است

 

خون حلق تو نرفته نفست بند آمد
که به یک چشم زدن جسم تو بی جان شده است

 

از زمین می‌رود این بار به سمت ملکوت
قطره‌هایی که پر از باده عرفان شده است

 

تو که سیراب شدی تازه دلم می‌سوزد
از همین خشکی زخمی که نمایان شده است

 

تو به اندازه خون پدرت مظلومی
غصه‌ات بر جگرم داغ دو چندان شده است

 

کاش می‌شد پسرم زیر عبا گریه کنم
ناله‌ام در دل هر هلهله پنهان شده است

 

مادرت بند دلش بسته به گیسوی تو بود
مادرت چشم به راه است و پریشان شده است

 

ردپایی که چنین دور خودش چرخیده است
حال روز پدری هست که حیران شده است

 

گلستان

 

گوش تا گوش تو ای غنچه گلستان شده است
آب آب لب تو بانی باران شده است

 

خون حلق تو نرفته نفست بند آمد
که به یک چشم زدن جسم تو بی جان شده است

 

از زمین می‌رود این بار به سمت ملکوت
قطره‌هایی که پر از باده عرفان شده است

 

تو که سیراب شدی تازه دلم می‌سوزد
از همین خشکی زخمی که نمایان شده است

 

تو به اندازه خون پدرت مظلومی
غصه‌ات بر جگرم داغ دو چندان شده است

 

کاش می‌شد پسرم زیر عبا گریه کنم
ناله‌ام در دل هر هلهله پنهان شده است

 

مادرت بند دلش بسته به گیسوی تو بود
مادرت چشم به راه است و پریشان شده است

 

ردپایی که چنین دور خودش چرخیده است
حال روز پدری هست که حیران شده است

 

۱ نظر
 
  • فاطمه ۱۴۰۰/۰۵/۲۴

    زیبا و تاثیرگذار

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×