مشخصات شعر

به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم

سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم 
روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم 

فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور 
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم 

رها بر نیزۀ تن‌هایمان، بیهوده پوسیدیم 
به مرگی این چنین از کاروان نیزه‌ها ماندیم 

سبو او بود، سقا بود، دستی شعله‌ور بر موج 
گلی ناپخته و بی‌دست و پا ما‌،‌ زیر پا ماندیم 

گلویش را بریدند و بیابان محشر از ما بود 
که چون خاری سِمج در دیدگان مرتضی ماندیم 

همیشه عصر عاشوراست‌، ‌او پر بسته‌، ‌ما هستیم 
دریغا دیده‌ای روشن که وا بیند کجا ماندیم

به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم

سبو افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم 
روان شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم 

فرو رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور 
به بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم 

رها بر نیزۀ تن‌هایمان، بیهوده پوسیدیم 
به مرگی این چنین از کاروان نیزه‌ها ماندیم 

سبو او بود، سقا بود، دستی شعله‌ور بر موج 
گلی ناپخته و بی‌دست و پا ما‌،‌ زیر پا ماندیم 

گلویش را بریدند و بیابان محشر از ما بود 
که چون خاری سِمج در دیدگان مرتضی ماندیم 

همیشه عصر عاشوراست‌، ‌او پر بسته‌، ‌ما هستیم 
دریغا دیده‌ای روشن که وا بیند کجا ماندیم

۱ نظر
 
  • سمانه ۱۳۹۵/۰۱/۲۱

    دریغا دیده‌ای روشن که وا بیند کجا ماندیم ما جا مانده ایم ، ما وامانده ایم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×