مشخصات شعر

بهـار گل

 بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست
چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست

 

به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت
که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست

 

تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت
خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست

 

اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم
بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست

 

مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود
که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟

 

مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود
که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟

 

تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت
که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست

 

هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل
هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست

 

به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن
کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست

 

شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست
همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست

بهـار گل

 بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست
چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست

 

به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت
که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست

 

تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت
خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست

 

اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم
بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست

 

مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود
که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟

 

مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود
که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟

 

تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت
که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست

 

هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل
هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست

 

به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن
کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست

 

شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست
همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×