مشخصات شعر

مصحف ورق ورق

ای مصحف ورق ورق، ای روح پیکرم!

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم

 

با آنکه در جوار تو یک عمر بوده‌ام

نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

 

پامال جور و دستخوش کینه‌ام ببین

ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم

 

عمر منی که از کف من رفته‌ای و من

بی تو گمان بودن خود را نمی‌برم

 

ای خشک‌ لب، کنار فرات از غمت ببین

دریاست در کنار من از دیدۀ ترم

 

با کعب نی کنند جدا از توام و لیک

از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم

 

دیشب کنار پیکر پاکت چه‌ها گذشت

کاین خاک‌ها هنوز دهد بوی مادرم؟

 

دیدم که دست ظلم، تو را سنگ می‌زند

بگذاشتم دو دست خود آن گاه بر سرم

مصحف ورق ورق

ای مصحف ورق ورق، ای روح پیکرم!

آیا تویی برادر من؟ نیست باورم

 

با آنکه در جوار تو یک عمر بوده‌ام

نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

 

پامال جور و دستخوش کینه‌ام ببین

ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم

 

عمر منی که از کف من رفته‌ای و من

بی تو گمان بودن خود را نمی‌برم

 

ای خشک‌ لب، کنار فرات از غمت ببین

دریاست در کنار من از دیدۀ ترم

 

با کعب نی کنند جدا از توام و لیک

از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم

 

دیشب کنار پیکر پاکت چه‌ها گذشت

کاین خاک‌ها هنوز دهد بوی مادرم؟

 

دیدم که دست ظلم، تو را سنگ می‌زند

بگذاشتم دو دست خود آن گاه بر سرم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×