مشخصات شعر

بیمار تندرست

 

زنجیرها، به پای تو پروانه می‌شدند  

شن بادها، عبور تو را شانه می‌شدند


شمشیرها به زخم تو بودند آشنا  

با خانۀ غلاف که بیگانه می‌شدند


زن‌های مصری آمده بودند اگر به شام  

حیران آن شمایل مردانه می‌شدند


دیدم که حلاوت لبخندهای تو  

زنبورها، عسل زده در خانه می‌شدند


مردان این قبیله اگر عقل داشتند

در امتداد چشم تو دیوانه می‌شدند


افسونگران کولی و حیران گرد باد  

از ذوق گیسوان تو افسانه می‌شدند


بیماری تو، شاکلۀ تندرستی است  

جان‌ها به ضعف جسم تو جانانه می‌شدند


شاید اگر عزم شکارت به سینه بود  

خورشید و ماه، دام تو را دانه می‌شدند


ماه جوان، به غمزۀ پیوست ابرویت  

ترکان کرشمه زادۀ فرقانه می‌شدند


این دشت شاهد است که ابسالی تو را  

تلماسه‌های تشنه سلامانه می‌شدند


ماه جوان، کرامت دستت اگر نبود
این عقده‌ها گره به گره وا نمی‌شدند

 

بیمار تندرست

 

زنجیرها، به پای تو پروانه می‌شدند  

شن بادها، عبور تو را شانه می‌شدند


شمشیرها به زخم تو بودند آشنا  

با خانۀ غلاف که بیگانه می‌شدند


زن‌های مصری آمده بودند اگر به شام  

حیران آن شمایل مردانه می‌شدند


دیدم که حلاوت لبخندهای تو  

زنبورها، عسل زده در خانه می‌شدند


مردان این قبیله اگر عقل داشتند

در امتداد چشم تو دیوانه می‌شدند


افسونگران کولی و حیران گرد باد  

از ذوق گیسوان تو افسانه می‌شدند


بیماری تو، شاکلۀ تندرستی است  

جان‌ها به ضعف جسم تو جانانه می‌شدند


شاید اگر عزم شکارت به سینه بود  

خورشید و ماه، دام تو را دانه می‌شدند


ماه جوان، به غمزۀ پیوست ابرویت  

ترکان کرشمه زادۀ فرقانه می‌شدند


این دشت شاهد است که ابسالی تو را  

تلماسه‌های تشنه سلامانه می‌شدند


ماه جوان، کرامت دستت اگر نبود
این عقده‌ها گره به گره وا نمی‌شدند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×