مشخصات شعر

تشنگی می‌کندت مست، خدا می‌داند

به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را


آنچه دیدیم همه نور جمال ازلی است
کربلا عاشق دیدار حسین بن علی است


ما رضاییم به تقدیر الهی اما
آن چه دیدیم همه، لطف خدا بود به ما


کربلا گر چه بلا ، خاک شفیع الناس است
متبرک شده با خون دل عباس است


متبرک شده با غیرت هفتاد و دو مرد
همه با عشق ولایت همگی تشنۀ درد


روزگاری است که مردان جهان می‌شنوند
که زنان حرم خون خدا شیر زنند


کودکانی که بزرگ‌اند و سترگ افتادند
مثل شیرند که در گلۀ گرگ افتادند


کربلا شور حماسه است پر از زیبایی است
پر احساس پر از عشق پر از شیدایی است



به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را


غنچه‌های حرم عشق که پر پر شده‌اند
گل نورند و در این دشت منور شده‌اند


تا نیابد خللی دین خدا، خون از ما
تا نخشکد گل آیین خدا، خون از ما


های و هیهات که ما اهل ذلالت باشیم
حق در این است که فرزند شجاعت باشیم


هیچ گاه از عطش آب ننالید حرم

تشنگی شربت عشقی است که نوشید حرم


تشنگی باعث فخر است، خدا می‌داند

تشنگی می‌کندت مست، خدا می‌داند


جرعۀ معرفتی؛ تشنۀ آنیم همه
قدر جامی که بلا داد بدانیم همه


در بلا هم همه جا نور خدا را دیدیم
«آن چه او ریخت به پیمانۀ ما نوشیدیم»

تشنگی می‌کندت مست، خدا می‌داند

به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را


آنچه دیدیم همه نور جمال ازلی است
کربلا عاشق دیدار حسین بن علی است


ما رضاییم به تقدیر الهی اما
آن چه دیدیم همه، لطف خدا بود به ما


کربلا گر چه بلا ، خاک شفیع الناس است
متبرک شده با خون دل عباس است


متبرک شده با غیرت هفتاد و دو مرد
همه با عشق ولایت همگی تشنۀ درد


روزگاری است که مردان جهان می‌شنوند
که زنان حرم خون خدا شیر زنند


کودکانی که بزرگ‌اند و سترگ افتادند
مثل شیرند که در گلۀ گرگ افتادند


کربلا شور حماسه است پر از زیبایی است
پر احساس پر از عشق پر از شیدایی است



به خدا خواست خدا کشته ببیند ما را
گل سرخیم و دلش خواست بچیند ما را


غنچه‌های حرم عشق که پر پر شده‌اند
گل نورند و در این دشت منور شده‌اند


تا نیابد خللی دین خدا، خون از ما
تا نخشکد گل آیین خدا، خون از ما


های و هیهات که ما اهل ذلالت باشیم
حق در این است که فرزند شجاعت باشیم


هیچ گاه از عطش آب ننالید حرم

تشنگی شربت عشقی است که نوشید حرم


تشنگی باعث فخر است، خدا می‌داند

تشنگی می‌کندت مست، خدا می‌داند


جرعۀ معرفتی؛ تشنۀ آنیم همه
قدر جامی که بلا داد بدانیم همه


در بلا هم همه جا نور خدا را دیدیم
«آن چه او ریخت به پیمانۀ ما نوشیدیم»

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×