مشخصات شعر

سر آورده بود سر

 

یک کاروان شعله‌ور آورده بود سر  

آتشفشانی از سفر آورده بود سر


در آسمان واقعه، از مشرق طلوع  

هفتاد و دو ستاره برآورده بود سر


گل کرده بود بر سر معراج آهنی  

سر را شکوفۀ ثمر آورده بود سر


طوری به روی نیزه شتابان دوید و رفت  

انگار می‌کنی که سر آورده بود سر


ایوب را به سفره‌ای از جنس سرخ صبر  

بر داغ‌های مستمر آورده بود سر


گفتی که نیزه، خار مغیلان دشت بود  

کان را ز پای خسته درآورده بود سر


آنجا که عشق جلوه کند، تیغ دلبر است  

با نیزه دست در کمر آورده بود سر


سی روز سرخ و سی شب تبدار را که نه  

سی چله داغ را به سر آورده بود سر


بر عرش نیزه چشم تماشای دوست را  

آیینه خانۀ نظر آورده بود سر


یک کوله داغ، یک بغل اشراق در عطش
یک کاروان شعله‌ور آورده بود سر

 

سر آورده بود سر

 

یک کاروان شعله‌ور آورده بود سر  

آتشفشانی از سفر آورده بود سر


در آسمان واقعه، از مشرق طلوع  

هفتاد و دو ستاره برآورده بود سر


گل کرده بود بر سر معراج آهنی  

سر را شکوفۀ ثمر آورده بود سر


طوری به روی نیزه شتابان دوید و رفت  

انگار می‌کنی که سر آورده بود سر


ایوب را به سفره‌ای از جنس سرخ صبر  

بر داغ‌های مستمر آورده بود سر


گفتی که نیزه، خار مغیلان دشت بود  

کان را ز پای خسته درآورده بود سر


آنجا که عشق جلوه کند، تیغ دلبر است  

با نیزه دست در کمر آورده بود سر


سی روز سرخ و سی شب تبدار را که نه  

سی چله داغ را به سر آورده بود سر


بر عرش نیزه چشم تماشای دوست را  

آیینه خانۀ نظر آورده بود سر


یک کوله داغ، یک بغل اشراق در عطش
یک کاروان شعله‌ور آورده بود سر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×