مشخصات شعر

سه پردۀ عشق، پردۀ سوم

می‌شود باز پرده‌ای دیگر

پرده‌ای سرخ، پرده‌ای پرپر


پرده‌ای، در میان آتش و دود

پرده‌ای، در میان خاکستر


ای فدای تو هم دل و هم جان

منم آنک حماسه‌ای دیگر


پرده‌ای نقل می‌زنم، در شام

می‌کشم تیغ خشم، مثل پدر


ماهتاب فراز منبر نی

آفتاب میان کاسۀ زر


آی قرآن برگ برگ شده

آی نهج البلاغۀ پرپر


ای برادر! حکایت از تو کنم

از تو او این سران بی پیکر


اصغر من شهید کوچک من

حنجر از حریر نازک تر


چه شکوهی! پسر کنار عمو

چه غروری پدر کنار پسر


آی دستان دستچین شده‌ام

ساقی تشنه کام بی ساغر


دست خالی سوی بهشت مرو

دل خون مرا بگیر و ببر


حال خونین دلان که گویند باز

با دل داغدار و دیدۀ تر


دل سرای پردۀ محبت توست

پرده‌ای نقل توست سر تا سر


من ندیدم به غیر زیبایی

تو فقط خون ببین و خاکستر


در جهانی تمام فتنه و شر
ها حسین بشر فکیف بشر...

سه پردۀ عشق، پردۀ سوم

می‌شود باز پرده‌ای دیگر

پرده‌ای سرخ، پرده‌ای پرپر


پرده‌ای، در میان آتش و دود

پرده‌ای، در میان خاکستر


ای فدای تو هم دل و هم جان

منم آنک حماسه‌ای دیگر


پرده‌ای نقل می‌زنم، در شام

می‌کشم تیغ خشم، مثل پدر


ماهتاب فراز منبر نی

آفتاب میان کاسۀ زر


آی قرآن برگ برگ شده

آی نهج البلاغۀ پرپر


ای برادر! حکایت از تو کنم

از تو او این سران بی پیکر


اصغر من شهید کوچک من

حنجر از حریر نازک تر


چه شکوهی! پسر کنار عمو

چه غروری پدر کنار پسر


آی دستان دستچین شده‌ام

ساقی تشنه کام بی ساغر


دست خالی سوی بهشت مرو

دل خون مرا بگیر و ببر


حال خونین دلان که گویند باز

با دل داغدار و دیدۀ تر


دل سرای پردۀ محبت توست

پرده‌ای نقل توست سر تا سر


من ندیدم به غیر زیبایی

تو فقط خون ببین و خاکستر


در جهانی تمام فتنه و شر
ها حسین بشر فکیف بشر...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×