مشخصات شعر

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

آتش زدند بر سر ایوان کبریا

آتش کشید پر سوی دامان کبریا

 

در آن غروب حادثۀ سرخ عشق وخون

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

 

بر جسم‌های پاک شهیدان نظاره کرد

چشم غریب و دیدۀ حیران کبریا

 

در عرش حق که نوحه و اندوه جا نداشت

در غصه مانده‌اند مقیمان کبریا

 

از نالۀ غریبی زهرا شکسته است

قلب فرشتگان و سفیران کبریا

 

آتش که شعله‌ور شده در دشت کربلا

پر می‌گشود جانب دامان کبریا

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

آتش زدند بر سر ایوان کبریا

آتش کشید پر سوی دامان کبریا

 

در آن غروب حادثۀ سرخ عشق وخون

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

 

بر جسم‌های پاک شهیدان نظاره کرد

چشم غریب و دیدۀ حیران کبریا

 

در عرش حق که نوحه و اندوه جا نداشت

در غصه مانده‌اند مقیمان کبریا

 

از نالۀ غریبی زهرا شکسته است

قلب فرشتگان و سفیران کبریا

 

آتش که شعله‌ور شده در دشت کربلا

پر می‌گشود جانب دامان کبریا

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×