مشخصات شعر

ماه و آفتاب

از ظهر تشنه‌ای، که تو را دیده آفتاب  

انگار قرن‌هاست، نخوابیده آفتاب


انگار قرن‌هاست، افق را ندیده و  

از برکۀ غروب، ننوشیده آفتاب


هر روز رقص رقصان تا شام می‌رود  

رخت سماع توست که پوشیده آفتاب


انگار از تو یاد گرفته، سفر کند  

انگار در رکاب تو رقصیده آفتاب


خورشید نیست‌ اینکه سر نیزه می‌رود  

خورشید نیز‌ این را نامیده آفتاب


نه‌ این سر تو نیست، نه‌ این آفتاب نیست  

کی شب به تن سپرده و خوابیده آفتاب؟


ای ماه آفتاب تو را گرم کرده؟ یا
از گرمی نگاه تو تابیده آفتاب؟

 

ماه و آفتاب

از ظهر تشنه‌ای، که تو را دیده آفتاب  

انگار قرن‌هاست، نخوابیده آفتاب


انگار قرن‌هاست، افق را ندیده و  

از برکۀ غروب، ننوشیده آفتاب


هر روز رقص رقصان تا شام می‌رود  

رخت سماع توست که پوشیده آفتاب


انگار از تو یاد گرفته، سفر کند  

انگار در رکاب تو رقصیده آفتاب


خورشید نیست‌ اینکه سر نیزه می‌رود  

خورشید نیز‌ این را نامیده آفتاب


نه‌ این سر تو نیست، نه‌ این آفتاب نیست  

کی شب به تن سپرده و خوابیده آفتاب؟


ای ماه آفتاب تو را گرم کرده؟ یا
از گرمی نگاه تو تابیده آفتاب؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×