مشخصات شعر

آخرین فصل غربت

 

هر که سرباز خدا نیست، نماند برود

هر که پابند وفا نیست، نماند برود


رود آهسته‌تر از موج سیاهی در شب

هر که از‌ترس خدا نیست، نماند برود


دجله، آغشته به خوناب پریشانی ماست

هر که آشفتۀ ما نیست، نماند، برود


تشنۀ دشت بلا هیچ نمی‌جوید آب

هر که سیراب بلا نیست، نماند برود


هر کسی مشعل خورشید ندارد در دست

راهی کرب و بلا نیست، نماند، برود


رشتۀ نازک پنهان تعلق عیب است

هر که آزاد و رها نیست، نماند، برود


هر که آیینۀ خود را به تماشا نشکست

محرم اهل ولا نیست، نماند، برود


بر سر‌تربت ما، لاله شفا می‌گیرد

هر که در فکر شفا نیست، نماند، برود


آخرین سجدۀ عشق است به محراب نیاز
هر که همبال دعا نیست، نماند، برود

آخرین فصل غربت

 

هر که سرباز خدا نیست، نماند برود

هر که پابند وفا نیست، نماند برود


رود آهسته‌تر از موج سیاهی در شب

هر که از‌ترس خدا نیست، نماند برود


دجله، آغشته به خوناب پریشانی ماست

هر که آشفتۀ ما نیست، نماند، برود


تشنۀ دشت بلا هیچ نمی‌جوید آب

هر که سیراب بلا نیست، نماند برود


هر کسی مشعل خورشید ندارد در دست

راهی کرب و بلا نیست، نماند، برود


رشتۀ نازک پنهان تعلق عیب است

هر که آزاد و رها نیست، نماند، برود


هر که آیینۀ خود را به تماشا نشکست

محرم اهل ولا نیست، نماند، برود


بر سر‌تربت ما، لاله شفا می‌گیرد

هر که در فکر شفا نیست، نماند، برود


آخرین سجدۀ عشق است به محراب نیاز
هر که همبال دعا نیست، نماند، برود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×