مشخصات شعر

غم عاشورا

ای شرار غمت از دایرۀ خاک، حسین! 

شعله انداخته در دامن افلاک، حسین!


برقی از آتش داغ تو، نمی‌گردد کم 

انس و جان را بود ار دیدۀ نمناک حسین


روز محشر به شفاعت، تو اگر ناز نکنی 

باشد آن روز، حساب همگان پاک، حسین


چاک چاک است دل عالم و آدم، که تو را 

بوریا شد کفن پیکر صد چاک حسین


حرمت، کعبۀ عشق است و در آن موج زند 

خون هفتاد دو تن، عاشق بی باک، حسین


آه از آن دم که زدی، پای شهادت رکاب 

گرد تو پردگیان دست به فتراک، حسین


کودکی گفت: پدر! بر که سپاری ما را! 

بانویی گفت: که شد بر سر ما خاک حسین


زان میان دختر آزاده و زینب منشت 

ناله زد از دل خونین و عطشناک، حسین


کای پدر گر که شود باز بگردان ما را 

به جوار حرم سید لولاک، حسین


رفتی و اهل حرم باز ندیدند رخت 

تا که دیدند تو را با تن صد چاک، حسین


حاصل عمر موید ز غم عاشورا
دل غمناک شد و دیدۀ نمناک، حسین

 

غم عاشورا

ای شرار غمت از دایرۀ خاک، حسین! 

شعله انداخته در دامن افلاک، حسین!


برقی از آتش داغ تو، نمی‌گردد کم 

انس و جان را بود ار دیدۀ نمناک حسین


روز محشر به شفاعت، تو اگر ناز نکنی 

باشد آن روز، حساب همگان پاک، حسین


چاک چاک است دل عالم و آدم، که تو را 

بوریا شد کفن پیکر صد چاک حسین


حرمت، کعبۀ عشق است و در آن موج زند 

خون هفتاد دو تن، عاشق بی باک، حسین


آه از آن دم که زدی، پای شهادت رکاب 

گرد تو پردگیان دست به فتراک، حسین


کودکی گفت: پدر! بر که سپاری ما را! 

بانویی گفت: که شد بر سر ما خاک حسین


زان میان دختر آزاده و زینب منشت 

ناله زد از دل خونین و عطشناک، حسین


کای پدر گر که شود باز بگردان ما را 

به جوار حرم سید لولاک، حسین


رفتی و اهل حرم باز ندیدند رخت 

تا که دیدند تو را با تن صد چاک، حسین


حاصل عمر موید ز غم عاشورا
دل غمناک شد و دیدۀ نمناک، حسین

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×