- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۷۵۱
- شماره مطلب: ۵۷۲۷
-
چاپ
معنای مصحف
جرعهای در نزد شط بر تشنه، آب
کس نمیداند ثوابش را حساب
خاصه بر طفلی که باشد شیرخوار
مادرش بیصبر و خواهر بیقرار
خاصه از ذرّیّهی پاک رسول
آن فروغ چشم زهرای بتول
کودکی، پیچیده دستش در قماط
دستگیر کائنات اندر صراط
شیرخواری، رهبر صد سلسله
تشنه بود امّا به تیر حرمله
آمد اندر رزمگه با نور عین
سرور لبتشنگان، یعنی حسین
آمد و معنای مصحف بر کَفَش
بلکه بالاتر مقام از مصحفش
شیرخواری، شیرمردان را پناه
شیرگیر و شیرخوار و شیرخواه
کرده آنسان تشنگی در او اثر
کآب دادن بود او را بیثمر
از پی اتمام حجّت بر لئام
«حجّتاللَّه»، شهریار تشنهکام
بُرد آن قنداقه را بر روی دست
یعنی اندر دست من هست، آنچه هست
اصغر است و آیت کبری است، این
بر شفاعت حجّت عظمی است، این
اوفتاده از عطش در تاب و تب
آمده از تشنگی، جانش به لب
مادر او را به سینه، شیر نیست
از پی تسکین او، تدبیر نیست
یا توان بر جسم بیتابش دهید
یا بگیرید از من و آبش دهید
اندر افلاک برین شد زلزله
کز دم تیر، آب دادش حرمله
میرسد بر گوش هوش ما هنوز
«لَیْتَکُم فی یومِ عاشورا» هنوز
با فغان و ناله و با سوز و آه
«کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطفلی» گفت شاه
تیر ظلم قوم بیپروا رسید
بر گلو و گوش تا گوشش برید
آب دادش حرمله امّا ز تیر
دایه شد آن تیر و او را داد شیر
بازوی سلطان دین، آزرده شد
قلب احمد از الم، افسرده شد
خون او را بر فلک افشانْد امام
تا نیفتد مُلک هستی از قوام
قید امکان را شکست و رسته شد
نطق «یحیی» از بیانش، بسته شد
-
محفل شوم
پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را
از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را
کمتر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام
شرح کدام گویم و وصف کدام را؟
-
کرّوبیان، قدّوسیان
افتاد چون گذار اسیران به قتلگاه
شد گریه تا به ماهی و شد ناله تا به ماه
هم غرقه گشت، پیکر ماهی ز سیل اشک
هم تیره گشت، آینهی مه ز دود آه
-
دو مصیبت
گفت: ای به خون تپیده! مکرّم برادرم!
کافتادهای به روی زمین، در برابرم
آیا تو آن حسین منی؟ کز شرف نمود
بر دوش خود سوار، تو را جدّ اطهرم
-
سرمایۀ حُسن
سَرور یازدهم کز همه نقص، او بری است
قبلۀ ما، حسن بن علی عسکری است
رایج از همّت او، قاعدۀ جعفری است
مدّت دولت او، گر چه کنون، اسپری است
لیک در جمله عوالم، متصرّف بُوَدا
جان ز حرمان حضورش، متأسّف بُوَدا
معنای مصحف
جرعهای در نزد شط بر تشنه، آب
کس نمیداند ثوابش را حساب
خاصه بر طفلی که باشد شیرخوار
مادرش بیصبر و خواهر بیقرار
خاصه از ذرّیّهی پاک رسول
آن فروغ چشم زهرای بتول
کودکی، پیچیده دستش در قماط
دستگیر کائنات اندر صراط
شیرخواری، رهبر صد سلسله
تشنه بود امّا به تیر حرمله
آمد اندر رزمگه با نور عین
سرور لبتشنگان، یعنی حسین
آمد و معنای مصحف بر کَفَش
بلکه بالاتر مقام از مصحفش
شیرخواری، شیرمردان را پناه
شیرگیر و شیرخوار و شیرخواه
کرده آنسان تشنگی در او اثر
کآب دادن بود او را بیثمر
از پی اتمام حجّت بر لئام
«حجّتاللَّه»، شهریار تشنهکام
بُرد آن قنداقه را بر روی دست
یعنی اندر دست من هست، آنچه هست
اصغر است و آیت کبری است، این
بر شفاعت حجّت عظمی است، این
اوفتاده از عطش در تاب و تب
آمده از تشنگی، جانش به لب
مادر او را به سینه، شیر نیست
از پی تسکین او، تدبیر نیست
یا توان بر جسم بیتابش دهید
یا بگیرید از من و آبش دهید
اندر افلاک برین شد زلزله
کز دم تیر، آب دادش حرمله
میرسد بر گوش هوش ما هنوز
«لَیْتَکُم فی یومِ عاشورا» هنوز
با فغان و ناله و با سوز و آه
«کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطفلی» گفت شاه
تیر ظلم قوم بیپروا رسید
بر گلو و گوش تا گوشش برید
آب دادش حرمله امّا ز تیر
دایه شد آن تیر و او را داد شیر
بازوی سلطان دین، آزرده شد
قلب احمد از الم، افسرده شد
خون او را بر فلک افشانْد امام
تا نیفتد مُلک هستی از قوام
قید امکان را شکست و رسته شد
نطق «یحیی» از بیانش، بسته شد