مشخصات شعر

پرواز را روشنگری می‌کرد خورشید

روزی که دین را یاوری می‌کرد خورشید
از خالق ِ خود دلبری می‌کرد خورشید


باید وصیت‌نامه از خون می نوشت و
اندیشه‌ها را رهبری می‌کرد خورشید


وقتی که از عزم ِپریدن حرف می زد
پرواز را روشنگری می‌کرد خورشید


ظلم و فساد و کفر را می‌دید ومی‌سوخت
باید قیام دیگری می‌کرد خورشید


امر ِبه معروف خدا بر شانه‌اش بود
نهی از قبول ِ سامری می‌کرد خورشید


با نام ِ اسلام، از ستم لبریز بودند
دین را از این ظلمت بری می‌کرد خورشید


می کَند از جا قلعۀ عصیان گری را
در خیبر ِ خون، حیدری می‌کرد خورشید


همبال ِ هفتاد و دو عاشق، پر گشود و
در کهکشان‌ها شهپری می‌کرد خورشید


سر از تن ِ قرآن جدا کردند اما
بر نیزۀ خون دلبری می‌کرد خورشید

پرواز را روشنگری می‌کرد خورشید

روزی که دین را یاوری می‌کرد خورشید
از خالق ِ خود دلبری می‌کرد خورشید


باید وصیت‌نامه از خون می نوشت و
اندیشه‌ها را رهبری می‌کرد خورشید


وقتی که از عزم ِپریدن حرف می زد
پرواز را روشنگری می‌کرد خورشید


ظلم و فساد و کفر را می‌دید ومی‌سوخت
باید قیام دیگری می‌کرد خورشید


امر ِبه معروف خدا بر شانه‌اش بود
نهی از قبول ِ سامری می‌کرد خورشید


با نام ِ اسلام، از ستم لبریز بودند
دین را از این ظلمت بری می‌کرد خورشید


می کَند از جا قلعۀ عصیان گری را
در خیبر ِ خون، حیدری می‌کرد خورشید


همبال ِ هفتاد و دو عاشق، پر گشود و
در کهکشان‌ها شهپری می‌کرد خورشید


سر از تن ِ قرآن جدا کردند اما
بر نیزۀ خون دلبری می‌کرد خورشید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×