مشخصات شعر

کاروان ‌اسرا

پریشان‌کاروانی از اسیری در وطن آید

سیه‌محمل جهازی چند با سوز و محن آید

 

به اشتر‌ها همه محمل سیه‌پوش است و چندین زن

سیه‌پوش و سیه‌روز از سفر، سوی وطن آید

 

زنانی رنج‌بُرده، داغ‌دیده، مضطرب‌احوال

دلِ پُر غصّه، تنها، خسته ز آسیب رسن آید

 

برادر‌کشته خواهر، بی‌پسر مادر، غمینْ دختر

به لب هر یک هزاران شِکوه از جور زَمن آید

 

صبا! بر حضرت زهرا‌ رسان پیغام کای بانو!

نشانی از حسینت، غرقه در خون، پیرهن آید

 

تو، ای اُمّ‌البنین! آماده شو از بهر استقبال

خبر گویا ز عبّاس آن دلیر‌ صف‌شکن آید

 

قلم را نیست یارای نوشتن، حال آنان‌ را

که در شهر مدینه با چه حال آن انجمن آید

 

ز شام و کوفه زینب می‌رسد اندر وطن امّا

به یثرب این چنین از سوز ‌دل، اندر سخن آید

 

که ای یثرب! کنون منْما قبولِ خویش، زینب را

دگر او را چه رو کاندر برِ هر مرد و زن آید؟

 

مدینه! بی‌‌حسین و بی‌جوانان بنی‌هاشم

چسان زینب سر قبر رسول مؤتمن آید؟

 

غم آل علی آتش زند بر جان و دل «ثابت»!

ستم زین بیش‌تر کی از گروه پُر فتن آید؟

 

کاروان ‌اسرا

پریشان‌کاروانی از اسیری در وطن آید

سیه‌محمل جهازی چند با سوز و محن آید

 

به اشتر‌ها همه محمل سیه‌پوش است و چندین زن

سیه‌پوش و سیه‌روز از سفر، سوی وطن آید

 

زنانی رنج‌بُرده، داغ‌دیده، مضطرب‌احوال

دلِ پُر غصّه، تنها، خسته ز آسیب رسن آید

 

برادر‌کشته خواهر، بی‌پسر مادر، غمینْ دختر

به لب هر یک هزاران شِکوه از جور زَمن آید

 

صبا! بر حضرت زهرا‌ رسان پیغام کای بانو!

نشانی از حسینت، غرقه در خون، پیرهن آید

 

تو، ای اُمّ‌البنین! آماده شو از بهر استقبال

خبر گویا ز عبّاس آن دلیر‌ صف‌شکن آید

 

قلم را نیست یارای نوشتن، حال آنان‌ را

که در شهر مدینه با چه حال آن انجمن آید

 

ز شام و کوفه زینب می‌رسد اندر وطن امّا

به یثرب این چنین از سوز ‌دل، اندر سخن آید

 

که ای یثرب! کنون منْما قبولِ خویش، زینب را

دگر او را چه رو کاندر برِ هر مرد و زن آید؟

 

مدینه! بی‌‌حسین و بی‌جوانان بنی‌هاشم

چسان زینب سر قبر رسول مؤتمن آید؟

 

غم آل علی آتش زند بر جان و دل «ثابت»!

ستم زین بیش‌تر کی از گروه پُر فتن آید؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×