مشخصات شعر

گوشوار عرش

در این دل شکسته به غیر از شراره نیست

همراه من به جز جگر پاره‌پاره نیست

 

می‌ریزد از دو چشم‌ترم، اشک بی‌‌کسی

دیگر به آسمان دلم، یک ستاره نیست

 

خون خدا! تو مرگ مرا از خدا بخواه

«در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست»[i]

 

دریای غم، گرفته رهم را ز چار سو

بر هر طرف که دیده گشایم، کناره نیست

 

تاب و توان نمانده که گویم چها گذشت

تاب سخن کجا؟ که توان اشاره نیست

 

ای گوشوار عرش! ز جا خیز و خود ببین

بر گوش دختران تو، یک گوشواره نیست

 

یک جرعه آب خورده رباب و هزار حیف!

شیر آمده به سینه ولی شیر‌خواره نیست

 

با اشک دیده، غسل زیارت نموده‌ام

خوش‌تر ز قتلگاه تو، «‌دار الزّیاره» نیست

 

با این سکوت خود به خدا! می‌کُشی مرا

با من سخن بگو، دلم از سنگ خاره نیست

 

 


[i]. این بیت زبان‌زد از «حافظ» است. (ص 955)

گوشوار عرش

در این دل شکسته به غیر از شراره نیست

همراه من به جز جگر پاره‌پاره نیست

 

می‌ریزد از دو چشم‌ترم، اشک بی‌‌کسی

دیگر به آسمان دلم، یک ستاره نیست

 

خون خدا! تو مرگ مرا از خدا بخواه

«در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست»[i]

 

دریای غم، گرفته رهم را ز چار سو

بر هر طرف که دیده گشایم، کناره نیست

 

تاب و توان نمانده که گویم چها گذشت

تاب سخن کجا؟ که توان اشاره نیست

 

ای گوشوار عرش! ز جا خیز و خود ببین

بر گوش دختران تو، یک گوشواره نیست

 

یک جرعه آب خورده رباب و هزار حیف!

شیر آمده به سینه ولی شیر‌خواره نیست

 

با اشک دیده، غسل زیارت نموده‌ام

خوش‌تر ز قتلگاه تو، «‌دار الزّیاره» نیست

 

با این سکوت خود به خدا! می‌کُشی مرا

با من سخن بگو، دلم از سنگ خاره نیست

 

 


[i]. این بیت زبان‌زد از «حافظ» است. (ص 955)

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×