مشخصات شعر

به ناز خفته

 

هنوز تشنه‌لبی؟ لاله‌ی شکفته‌ی من!

تو نور چشم منی، ای مه دو هفته‌ی من!

 

کبودی اثر سنگ بر رُخت پیداست

نگفته، با خبری از غم نهفته‌ی من

 

چه قصّه‌ها که ز تب‌خال و خیز‌ران دارند!

لب شکفته‌ی تو، با لب شکفته‌ی من

 

غُبار از رخ پاکت به ناز می‌شوید

ز اشک، پنجه‌ی مژگانِ خاکْ رُفته‌ی من

 

همیشه دختر، دردِ دل پدر شنَود

تو هم بگو، پدرِ دردِ دل نگفته‌ی من!

 

چرا به هیچ طریقی نمی‌شوی بیدار؟

مگر تو بخت منی؟ ای به ناز خفته‌ی من!

 

نمک به زخم دلت، بیش از این نمی‌ریزم

حکایتی است، شکایات ناشنفته‌ی من

 

«یتیم»! سوخته‌ی آتش محبّت اوست

شقایقِ دلِ از درد و داغ تفته‌ی من

 

به ناز خفته

 

هنوز تشنه‌لبی؟ لاله‌ی شکفته‌ی من!

تو نور چشم منی، ای مه دو هفته‌ی من!

 

کبودی اثر سنگ بر رُخت پیداست

نگفته، با خبری از غم نهفته‌ی من

 

چه قصّه‌ها که ز تب‌خال و خیز‌ران دارند!

لب شکفته‌ی تو، با لب شکفته‌ی من

 

غُبار از رخ پاکت به ناز می‌شوید

ز اشک، پنجه‌ی مژگانِ خاکْ رُفته‌ی من

 

همیشه دختر، دردِ دل پدر شنَود

تو هم بگو، پدرِ دردِ دل نگفته‌ی من!

 

چرا به هیچ طریقی نمی‌شوی بیدار؟

مگر تو بخت منی؟ ای به ناز خفته‌ی من!

 

نمک به زخم دلت، بیش از این نمی‌ریزم

حکایتی است، شکایات ناشنفته‌ی من

 

«یتیم»! سوخته‌ی آتش محبّت اوست

شقایقِ دلِ از درد و داغ تفته‌ی من

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×