مشخصات شعر

طریق وفا

ای جان باب! از چه نگیری به بر مرا؟

افکنده‌ای چو اشک، چرا از نظر مرا؟

 

ای مهربان پدر! ز چه نامهربان شدی؟

مهر تو بیش‌تر بُد از این پیش‌تر مرا

 

رنجیده‌ای ز من که جوابم نمی‌دهی؟

دستی به رو بکش، غمی از دل ببَر مرا

 

نه پرسشی، نه مرحمتی، نه نوازشی

طاقت نمانده، جان پدر! آن‌ قَدَر مرا

 

فرصت نمانْد و می‌رود از دست، کاروان

بنْواز دل، به مرحمتی مختصر مرا

 

با همرهان، طریق وفا را مده ز دست

هر جا که می‌روی، ببَر، ای هم‌سفر! مرا

 

زین همرهان کجا دگر امّید یاری است؟

چون نیم ره، به جای گذارَد پدر مرا

 

خورشید من، تو بودی و ماهم تو، بی‌‌رُخت

گو روز، تیره ‌شو، شب از آن تیره‌تر مرا

 

شمر ار نکشت، درد یتیمی مرا کُشد

هر چند زنده‌ام، ز شهیدان شِمَر مرا

 

این تشنه‌کام را ز چه آبی نمی‌دهی؟

زین شِکوه‌ها که رفت، جوابی نمی‌دهی؟

 

طریق وفا

ای جان باب! از چه نگیری به بر مرا؟

افکنده‌ای چو اشک، چرا از نظر مرا؟

 

ای مهربان پدر! ز چه نامهربان شدی؟

مهر تو بیش‌تر بُد از این پیش‌تر مرا

 

رنجیده‌ای ز من که جوابم نمی‌دهی؟

دستی به رو بکش، غمی از دل ببَر مرا

 

نه پرسشی، نه مرحمتی، نه نوازشی

طاقت نمانده، جان پدر! آن‌ قَدَر مرا

 

فرصت نمانْد و می‌رود از دست، کاروان

بنْواز دل، به مرحمتی مختصر مرا

 

با همرهان، طریق وفا را مده ز دست

هر جا که می‌روی، ببَر، ای هم‌سفر! مرا

 

زین همرهان کجا دگر امّید یاری است؟

چون نیم ره، به جای گذارَد پدر مرا

 

خورشید من، تو بودی و ماهم تو، بی‌‌رُخت

گو روز، تیره ‌شو، شب از آن تیره‌تر مرا

 

شمر ار نکشت، درد یتیمی مرا کُشد

هر چند زنده‌ام، ز شهیدان شِمَر مرا

 

این تشنه‌کام را ز چه آبی نمی‌دهی؟

زین شِکوه‌ها که رفت، جوابی نمی‌دهی؟

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×