مشخصات شعر

وفا به وعده

ای خاک بر سری که ندارد هوای تو!

سنگ است آن دلی که نسوزد، برای تو

 

جان کرده از برای تو، بیگانگان فدا

از گریه‌ کی دریغ کند، آشنای تو؟

 

در ماتم تو، یثرب و بطحا گریسته

پوشیده است، کعبه سیه در عزای تو

 

گشتند از غم تو سیه‌پوش، حوریان

مقصوره‌هایشان، همه ماتم‌سرای تو

 

کردی وفا به وعده‌ی خود با خدای خود

ای جان عالمی به فدای وفای تو!

 

گشتی قتیل ظلم و شدی کشته‌ی ستم

با قاتلان تو چه کند تا خدای تو؟

 

از خویشتن گذشتی و جُستی رضای او

روز جزا خدای تو، جوید رضای تو

 

این درد دوستان تو را بس که داد چرخ

در پای تخت زاده‌ی مرجانه، جای تو

 

گردون به پیش زاده‌ی سفیانِ بد‌نهاد

بر طشت زر نهاد، سر عرش‌سای تو

 

طشت طلا کجا و سر مهر افسرت؟

چوب جفا کجا و لب جان‌فزای تو؟

 

داد از یزید کافر و بیداد او! که داد

بنیاد دین و خانه‌ی اسلام را به باد

 

وفا به وعده

ای خاک بر سری که ندارد هوای تو!

سنگ است آن دلی که نسوزد، برای تو

 

جان کرده از برای تو، بیگانگان فدا

از گریه‌ کی دریغ کند، آشنای تو؟

 

در ماتم تو، یثرب و بطحا گریسته

پوشیده است، کعبه سیه در عزای تو

 

گشتند از غم تو سیه‌پوش، حوریان

مقصوره‌هایشان، همه ماتم‌سرای تو

 

کردی وفا به وعده‌ی خود با خدای خود

ای جان عالمی به فدای وفای تو!

 

گشتی قتیل ظلم و شدی کشته‌ی ستم

با قاتلان تو چه کند تا خدای تو؟

 

از خویشتن گذشتی و جُستی رضای او

روز جزا خدای تو، جوید رضای تو

 

این درد دوستان تو را بس که داد چرخ

در پای تخت زاده‌ی مرجانه، جای تو

 

گردون به پیش زاده‌ی سفیانِ بد‌نهاد

بر طشت زر نهاد، سر عرش‌سای تو

 

طشت طلا کجا و سر مهر افسرت؟

چوب جفا کجا و لب جان‌فزای تو؟

 

داد از یزید کافر و بیداد او! که داد

بنیاد دین و خانه‌ی اسلام را به باد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×