مشخصات شعر

رجعت سرخ

کربلا را می‌سرود این بار، روی نیزه‌ها

با دو صد ایهام معنی‌دار، روی نیزه‌ها

 

نینوایی شعر او از نای هفتاد و دو نی

مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه‌ها

 

چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده‌ است

لاله‌ها را سربه‌سر بشْمار، روی نیزه‌ها

 

زخمی داغند این گل‌های پرپر، ای نسیم!

پای خود آرام‌تر بگْذار، روی نیزه‌ها

 

یا بر این نیزار خون، امشب متاب، ای ماهتاب!

یا قدم آهسته‌تر بردار، روی نیزه‌ها

 

قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه‌جوش

چشم میر کاروان بیدار، روی نیزه‌ها

 

زنگیان آیینه می‌بندند بر نِی؟ یا خدا

پرده برمی‌دارد از رخسار، روی نیزه‌ها؟

 

صوت قرآن است این یا با خدا در گفت‌وگو‌ست؟

روبه‌رو، بی‌پرده، در انظار، روی نیزه‌ها

 

یاد داری؟ آسمان! با اختران، خورشید گفت:

وعده‌ی دیدارمان این بار، روی نیزه‌ها

 

با برادر گفت زینب، راه دین هموار شد

گر چه راه توست ناهموار، روی نیزه‌ها

 

ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچه‌ها

بلکه افتد سایه‌ی دیوار، روی نیزه‌ها

 

صحنه‌ی اوج و عروج است و طلوع روشنی

سیر کن سِیر تجلّی‌زار، روی نیزه‌ها

 

چشم ما آیینه‌آسا غرق حیرت شد، چو دید

آن ‌همه خورشیدِ اختربار، روی نیزه‌ها

 

رجعت سرخ

کربلا را می‌سرود این بار، روی نیزه‌ها

با دو صد ایهام معنی‌دار، روی نیزه‌ها

 

نینوایی شعر او از نای هفتاد و دو نی

مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه‌ها

 

چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده‌ است

لاله‌ها را سربه‌سر بشْمار، روی نیزه‌ها

 

زخمی داغند این گل‌های پرپر، ای نسیم!

پای خود آرام‌تر بگْذار، روی نیزه‌ها

 

یا بر این نیزار خون، امشب متاب، ای ماهتاب!

یا قدم آهسته‌تر بردار، روی نیزه‌ها

 

قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه‌جوش

چشم میر کاروان بیدار، روی نیزه‌ها

 

زنگیان آیینه می‌بندند بر نِی؟ یا خدا

پرده برمی‌دارد از رخسار، روی نیزه‌ها؟

 

صوت قرآن است این یا با خدا در گفت‌وگو‌ست؟

روبه‌رو، بی‌پرده، در انظار، روی نیزه‌ها

 

یاد داری؟ آسمان! با اختران، خورشید گفت:

وعده‌ی دیدارمان این بار، روی نیزه‌ها

 

با برادر گفت زینب، راه دین هموار شد

گر چه راه توست ناهموار، روی نیزه‌ها

 

ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچه‌ها

بلکه افتد سایه‌ی دیوار، روی نیزه‌ها

 

صحنه‌ی اوج و عروج است و طلوع روشنی

سیر کن سِیر تجلّی‌زار، روی نیزه‌ها

 

چشم ما آیینه‌آسا غرق حیرت شد، چو دید

آن ‌همه خورشیدِ اختربار، روی نیزه‌ها

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×