مشخصات شعر

زخم بر دوشان

کاروان ره می‌سپرْد، امّا دل و جان، سوخته

اشک دریا می‌نمود، امّا بیابان، سوخته

 

آه! از شام غریبانی که بر عالم گذشت

دشت و دریا غرق خون، پیدا و پنهان، سوخته

 

آسمان تا آسمان بال ملائک، ریخته

حوریان را، کاکُلِ زلفِ پریشان، سوخته

 

دیدم آن شب بر زمین، خاکستر پروانه را

شمع را دیدم ولی سر در گریبان، سوخته

 

خاک را باران تیر و نیزه‌ها سیراب کرد

گلشن زهرا ولی در زیر باران، سوخته

 

کاروان می‌رفت و بیرق از سر خورشید داشت

بود بر بالای نی،‌ برگی ز قرآن، سوخته

 

کاروان می‌بُرد زینب را به ‌سوی سرنوشت

داشت در صحرا ولی جا مانده‌ای، آن سوخته

 

لاله‌اند آن زخم‌ بر دوشانِ خونین‌پیرهن؟

یا زمین از آتش داغ عزیزان، سوخته؟

 

کیست تا در پاره‌ای از بوریا پنهان کند؟

جسم صد چاکی که بر ریگ بیابان، سوخته

 

زخم بر دوشان

کاروان ره می‌سپرْد، امّا دل و جان، سوخته

اشک دریا می‌نمود، امّا بیابان، سوخته

 

آه! از شام غریبانی که بر عالم گذشت

دشت و دریا غرق خون، پیدا و پنهان، سوخته

 

آسمان تا آسمان بال ملائک، ریخته

حوریان را، کاکُلِ زلفِ پریشان، سوخته

 

دیدم آن شب بر زمین، خاکستر پروانه را

شمع را دیدم ولی سر در گریبان، سوخته

 

خاک را باران تیر و نیزه‌ها سیراب کرد

گلشن زهرا ولی در زیر باران، سوخته

 

کاروان می‌رفت و بیرق از سر خورشید داشت

بود بر بالای نی،‌ برگی ز قرآن، سوخته

 

کاروان می‌بُرد زینب را به ‌سوی سرنوشت

داشت در صحرا ولی جا مانده‌ای، آن سوخته

 

لاله‌اند آن زخم‌ بر دوشانِ خونین‌پیرهن؟

یا زمین از آتش داغ عزیزان، سوخته؟

 

کیست تا در پاره‌ای از بوریا پنهان کند؟

جسم صد چاکی که بر ریگ بیابان، سوخته

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×