مشخصات شعر

بیابان عطش

در بیابان عطش، یاسمن افتاده به خاک

قامت سرو بلندِ چمن افتاده به خاک

 

لاله پژمرد از این داغ جگرسوز، چو دید

پیکر اکبر گل‌پیرهن افتاده به خاک

 

دگر از آینه و لاله مگویید سخن

که گل سرخ و سپید حسن افتاده به خاک

 

تیر بیدادگر حرمله می‌داد خبر

که علی ‌اصغر شیرین‌دهن افتاده به خاک

 

یا رب! از فتنه و بیداد خدایان ستم

ساقی تشنه‌لبِ صف‌شکن افتاده به خاک

 

سخن از بی‌کسی اهل حرم می‌گوید

دست عبّاس که دور از بدن افتاده به خاک

 

بی‌وضو پا مگذارید در آن وادی عشق

تن هفتاد و دو تن، بی‌کفن افتاده به خاک

 

کودکی گریه‌کنان با سر بابا می‌گفت

کای پدر! اشک تو چون خون من افتاده به خاک

 

دل خورشید، «فراز»! از غم زینب می‌سوخت

چون‌ که می‌دید، شه ممتحن افتاده به خاک

 

بیابان عطش

در بیابان عطش، یاسمن افتاده به خاک

قامت سرو بلندِ چمن افتاده به خاک

 

لاله پژمرد از این داغ جگرسوز، چو دید

پیکر اکبر گل‌پیرهن افتاده به خاک

 

دگر از آینه و لاله مگویید سخن

که گل سرخ و سپید حسن افتاده به خاک

 

تیر بیدادگر حرمله می‌داد خبر

که علی ‌اصغر شیرین‌دهن افتاده به خاک

 

یا رب! از فتنه و بیداد خدایان ستم

ساقی تشنه‌لبِ صف‌شکن افتاده به خاک

 

سخن از بی‌کسی اهل حرم می‌گوید

دست عبّاس که دور از بدن افتاده به خاک

 

بی‌وضو پا مگذارید در آن وادی عشق

تن هفتاد و دو تن، بی‌کفن افتاده به خاک

 

کودکی گریه‌کنان با سر بابا می‌گفت

کای پدر! اشک تو چون خون من افتاده به خاک

 

دل خورشید، «فراز»! از غم زینب می‌سوخت

چون‌ که می‌دید، شه ممتحن افتاده به خاک

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×