مشخصات شعر

شبیه حسینی و مات تواند

دوباره سرم در هوای شماست

تمام دلم سرسرای شماست

 

به سوی خدا رفتم و دیده‌ام

فقط رد پا، رد پای شماست

 

خدا هم فقط از شما گفته است

گمانم خدا هم خدای شماست

 

گدایی برازندۀ ایل ماست

برازنده بودن برای شماست

 

ندارد تفاوت کجا می‌رسی

که هر انتها ابتدای شماست

 

خیالم از این و از آن راحت است

گره‌هام دست دعای شماست

 

مرا پای حیدر هلاکم کنید

به عشق رضا سینه چاکم کنید

 

دلی دارم و خانه زاد رضاست

فقط یاد دارد ز یاد رضاست

 

کم اینجا ندیده است برایش بد است

دلم مستحق زیاد رضاست

 

نجف، کربلا رفتم و گفته‌اند

که راهش دهید، از بلاد رضاست

 

گره می‌خورد زندگی‌ام ولی

همین نا مُرادی مراد رضاست

 

به خود آیم و باز بینم سرم

روی خاک باب الجواد رضاست

 

جوادش در بسته را باز کرد

گره‌های من را رضا باز کرد

 

خبر را مسیح از مسیحا شنید

خبر را ز جبریل موسی شنید

 

اگر گوش دل را دهی می‌توان

که از کعبه هم ذکر مولا شنید

 

زمین خشکسالی ترک خورده بود

ولی ناگهان بوی دریا شنید

 

دل انبیا بر دری می‌تپید

که از آن صدای شما را شنید

 

خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد

شبی که رضا ذکر بابا شنید

 

تو هم مادری هستی و می‌شود

که از قلب تو نام زهرا شنید

 

فدای نفس‌های بابایی‌ات

فدای تپش‌های زهرایی‌ات

 

ز تو کوچه‌ها تا معطر شدند

حسودان این شهر ابتر شدند

 

به کوری چشمان ناباوران

همه محو روی پیمبر شدند

 

عسل‌های کندوی لب‌های توست

گر این روزها شهد و شکر شدند

 

برای تماشای لبخند توست

علی اکبری‌ها کبوتر شدند

 

کریمی کرامت، جوادی و جود

چه خوش کُنیه‌هایت مکرر شدند

 

شبی که اذان گفت بابا همه

پُر از یاد میلاد اصغر شدند

 

خدا دید چشم پر احساس تو

از آن ابتدا غرق مادر شدند

 

کسی را نگاهت معطل نکرد

دو دست مرا هیچ معطل نکرد

 

تو دریایی و در تماشا رباب

تو در خوابی و غرق لالا رباب

 

تو تا آمدی آبرو دادی‌اش

که خندید با تو به زهرا رباب

 

شبیه حسینی و مات تواند

همه دور گهواره حتی رباب

 

تو ذات بزرگی و جایت بلند

تو را داده بر دوش سقا رباب

 

تبسم کن و خیمه را شاد کن

بیا زنده کن عمه را با رباب

 

به دستان بابا حواست نبود

که چشمش به راه است آنجا رباب

 

نگو مادرت را صدا می‌زدی

به دست پدر دست و پاز می‌زدی

شبیه حسینی و مات تواند

دوباره سرم در هوای شماست

تمام دلم سرسرای شماست

 

به سوی خدا رفتم و دیده‌ام

فقط رد پا، رد پای شماست

 

خدا هم فقط از شما گفته است

گمانم خدا هم خدای شماست

 

گدایی برازندۀ ایل ماست

برازنده بودن برای شماست

 

ندارد تفاوت کجا می‌رسی

که هر انتها ابتدای شماست

 

خیالم از این و از آن راحت است

گره‌هام دست دعای شماست

 

مرا پای حیدر هلاکم کنید

به عشق رضا سینه چاکم کنید

 

دلی دارم و خانه زاد رضاست

فقط یاد دارد ز یاد رضاست

 

کم اینجا ندیده است برایش بد است

دلم مستحق زیاد رضاست

 

نجف، کربلا رفتم و گفته‌اند

که راهش دهید، از بلاد رضاست

 

گره می‌خورد زندگی‌ام ولی

همین نا مُرادی مراد رضاست

 

به خود آیم و باز بینم سرم

روی خاک باب الجواد رضاست

 

جوادش در بسته را باز کرد

گره‌های من را رضا باز کرد

 

خبر را مسیح از مسیحا شنید

خبر را ز جبریل موسی شنید

 

اگر گوش دل را دهی می‌توان

که از کعبه هم ذکر مولا شنید

 

زمین خشکسالی ترک خورده بود

ولی ناگهان بوی دریا شنید

 

دل انبیا بر دری می‌تپید

که از آن صدای شما را شنید

 

خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد

شبی که رضا ذکر بابا شنید

 

تو هم مادری هستی و می‌شود

که از قلب تو نام زهرا شنید

 

فدای نفس‌های بابایی‌ات

فدای تپش‌های زهرایی‌ات

 

ز تو کوچه‌ها تا معطر شدند

حسودان این شهر ابتر شدند

 

به کوری چشمان ناباوران

همه محو روی پیمبر شدند

 

عسل‌های کندوی لب‌های توست

گر این روزها شهد و شکر شدند

 

برای تماشای لبخند توست

علی اکبری‌ها کبوتر شدند

 

کریمی کرامت، جوادی و جود

چه خوش کُنیه‌هایت مکرر شدند

 

شبی که اذان گفت بابا همه

پُر از یاد میلاد اصغر شدند

 

خدا دید چشم پر احساس تو

از آن ابتدا غرق مادر شدند

 

کسی را نگاهت معطل نکرد

دو دست مرا هیچ معطل نکرد

 

تو دریایی و در تماشا رباب

تو در خوابی و غرق لالا رباب

 

تو تا آمدی آبرو دادی‌اش

که خندید با تو به زهرا رباب

 

شبیه حسینی و مات تواند

همه دور گهواره حتی رباب

 

تو ذات بزرگی و جایت بلند

تو را داده بر دوش سقا رباب

 

تبسم کن و خیمه را شاد کن

بیا زنده کن عمه را با رباب

 

به دستان بابا حواست نبود

که چشمش به راه است آنجا رباب

 

نگو مادرت را صدا می‌زدی

به دست پدر دست و پاز می‌زدی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×