مشخصات شعر

ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد

 

عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست

تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست

ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟

کوه باشى و بلرزی به هم‌ات می‌ریزند
دل به دریا بزنی موج خطر ناچیزست

سر خورشید به نیزه‌ است، بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست

بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست

راوی قصّۀ دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست

او چه کرده‌ است که از سنگ عرق می‌ریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست

رد شدن از دل این شام بسی طولانی‌ست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست

 

ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد

 

عاشقان را غم سر نیست که سر ناچیزست
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیزست

تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست سپر ناچیزست

ذرّه را جذبۀ خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستی ذره مگر ناچیزست؟

کوه باشى و بلرزی به هم‌ات می‌ریزند
دل به دریا بزنی موج خطر ناچیزست

سر خورشید به نیزه‌ است، بزرگ است خبر
راه بستند ولی پیش خبر ناچیزست

بادیه بادیه آواره شدن چیزی نیست
تا برادر همه جا هست، سفر ناچیزست

راوی قصّۀ دردست سخن کوتاه است
بار این داغ گران، کفّه اگر ناچیزست

او چه کرده‌ است که از سنگ عرق می‌ریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیزست

رد شدن از دل این شام بسی طولانی‌ست
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیزست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×