مشخصات شعر

نه مادرم نه حتی نامادری

خونۀ من که خونۀ مراده

خدا بهم اینجا علی رو داده

چار تا غلام آوردم اینجا واسه

دو تا خانوم و دو تا آقا زاده

 

برا دو خورشیدش یه ماه آوردم

برای خیمه تکیه گاه آوردم

روزی که عباسمو دید علی گفت

برای دختراش سپاه آوردم

 

اما زدند آینه رو شکستند

دلای سنگی سرش و شکستند

دلیل داره اگه زمین می‌خورم

آخه عصای پیریم و شکستند

 

میگن که خیمه‌ها کفن‌ها شدند

با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند

یه چند تا دخترام رسیدن ولی

دیدم شبیهِ پیرزن‌ها شدند

 

اَمون از این موهای خاکستری

از این همه گُلای نیلوفری

عباسم و حسینمو گرفتند

نه مادرم نه حتی نامادری

 

دست رو دلم نذار دلم کبابه

شبیه روی سوختۀ ربابه

تا وقت مردنش همش می‌پرسید

چرا نذاشتن پسرم بخوابه

 

ربابه و روضۀ ما سه شعبه

می‌گه زدید ولی چرا سه شعبه؟

فرقی داره شیرخواره با علمدار

فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟

 

دست رو دلم نذار، دلم شکسته

رو مشکِ پاره لخته خون نشسته

خونَش خراب شه خونمو خراب کرد

هر کی به نیزه‌ها سرت رو بسته

 

غلام آقات شدی ابالفضل

سایه سادات شدی ابالفضل

هرکسی سهمی از تو رو کند و برد

بد جوری خیرات شدی ابالفضل

 

تیرو چطور با زانوهات کشیدی

فاطمه رو به قتلگات کشیدی

چطور با دستی که نداشتی مادر

چادرشو و روی چشات کشیدی

 

عاقبت انتظار تو سر اومد

سرت زمین نخورده مادر اومد

نذاشت که روی نیلی رو ببینی

تیری که از پشت سر تو اومد

نه مادرم نه حتی نامادری

خونۀ من که خونۀ مراده

خدا بهم اینجا علی رو داده

چار تا غلام آوردم اینجا واسه

دو تا خانوم و دو تا آقا زاده

 

برا دو خورشیدش یه ماه آوردم

برای خیمه تکیه گاه آوردم

روزی که عباسمو دید علی گفت

برای دختراش سپاه آوردم

 

اما زدند آینه رو شکستند

دلای سنگی سرش و شکستند

دلیل داره اگه زمین می‌خورم

آخه عصای پیریم و شکستند

 

میگن که خیمه‌ها کفن‌ها شدند

با سیلی غرقِ خون دهن‌ها شدند

یه چند تا دخترام رسیدن ولی

دیدم شبیهِ پیرزن‌ها شدند

 

اَمون از این موهای خاکستری

از این همه گُلای نیلوفری

عباسم و حسینمو گرفتند

نه مادرم نه حتی نامادری

 

دست رو دلم نذار دلم کبابه

شبیه روی سوختۀ ربابه

تا وقت مردنش همش می‌پرسید

چرا نذاشتن پسرم بخوابه

 

ربابه و روضۀ ما سه شعبه

می‌گه زدید ولی چرا سه شعبه؟

فرقی داره شیرخواره با علمدار

فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟

 

دست رو دلم نذار، دلم شکسته

رو مشکِ پاره لخته خون نشسته

خونَش خراب شه خونمو خراب کرد

هر کی به نیزه‌ها سرت رو بسته

 

غلام آقات شدی ابالفضل

سایه سادات شدی ابالفضل

هرکسی سهمی از تو رو کند و برد

بد جوری خیرات شدی ابالفضل

 

تیرو چطور با زانوهات کشیدی

فاطمه رو به قتلگات کشیدی

چطور با دستی که نداشتی مادر

چادرشو و روی چشات کشیدی

 

عاقبت انتظار تو سر اومد

سرت زمین نخورده مادر اومد

نذاشت که روی نیلی رو ببینی

تیری که از پشت سر تو اومد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×