مشخصات شعر

یک کربلا مرا ببری خوب می‌شوم

باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

مستی رسید و باده و ساغر به ما رسید

 

روز الست که گِل عالم درست شد

خاک سرای آل پیمبر به ما رسید

 

وقتی خدا به طالعمان داشت می‌نوشت

شکرخدا ولایت حیدر به ما رسید

 

این عزتی که هست از آنجا گرفته‌ایم

آن لحظه‌ای که منصب نوکر به ما رسید

 

اینجا اگر که دور علی بال می‌زنیم

آنجا دلی شبیه کبوتر به ما رسید

 

هرکس گرفت دست خودش را به سوی دوست

در این میان محبت مادر به ما رسید

 

چه مادری که لب به سخن تا که باز کرد

روزیّ صدهزاربرابر به ما رسید

 

مادر ز مقدم تو بهاری‌ترین شدم

دست مرا گرفتی و بالا نشین شدم

 

دریا فقط تو هستی و دریاتر از تو نیست

انسیۀ خدایی و حوراتر از تو نیست

 

تو می‌درخشی و همه جا، نور می‌شود

زهرا فقط تو هستی و زهراتر از تو نیست

 

وقتی که خاکِ پایِ تو عرش است مادرم

در اوج آسمانی و بالاتر از تو نیست

 

پیغمبرخدا به تو می‌گفت مادرم

با این حساب ام ابیهاتر از تو نیست

 

تو بضعه النبی خدایی و هیچکس

آیینه دار حضرت طاهاتر از تو نیست

 

شأن تو از روایت لولاک واضح است

اینکه بزرگتر ز تو بالاتر از تو نیست

 

تو آمدی و تکیه به عشق تو زد علی

با بودن تو حامی مولاتر از تو نیست

 

نام تو همّ و غم ز دل مصطفی گرفت

دست خدا علی است که دست تو را گرفت

 

باید می‌آمدی به همه رهبری کنی

اصلا فقط تو آمده‌ای سروری کنی

 

روز ازل خدای تو می‌خواست باشی و

درحق شیعه‌های علی مادری کنی

 

در روز حشر بین تمام پیمبران

آن لحظه می‌رسد که تو پیغمبری کنی

 

حتی پیمبران به تو تعظیم می‌کنند

وقتی قرار شد تو شفاعتگری کنی

 

هم رتبۀ علی به خدا غیر تو که نیست

پس می‌شود به جای علی، حیدری کنی

 

سجاده پهن کن که دوباره مدینه را

پُر از پَر فرشته و حور و پری کنی

 

دست قنوت تو همۀ مستجاب‌هاست

مهریۀ تو فاطمه جان کل آب‌هاست

 

وقتی که ماه در سحر چادر تو بود

خورشید زیر بال و پر چادر تو بود

 

زیر قدوم تو پر و بال ملایکه

فوج فرشته دور و بر چادر تو بود

 

هرکس که منتصب به تو شد سربه راه شد

اصلا حجاب زیر سر چادر تو بود

 

وقتی در آسمان خدایی بدون شک

زینب در آن میان قمر چادر تو بود

 

تو قبل مریم آمده‌ای مادر بهشت

پس این همه حیا اثر چادر تو بود

 

یک شب چهل یهود مسلمان تو شدند

این هم نشانۀ دگر چادر توبود

 

نور تو مکه را مَثَل کوه نور کرد

ابلیس را حضور تو از مکه دور کرد

 

با بودنت به یاری مردم چه حاجت است

دست قنوت خستۀ تو دست رحمت است

 

عشقت مرا به اوج سعادت رسانده است

عشقت همیشه شاه کلید سعادت است

 

من با تو و علی، غم دنیا نمی‌خورم

اسم علی و فاطمه رمز اجابت است

 

دست مرا بگیر و به دست علی بده

این دست‌های روبه شما دست بیعت است

 

دستت شکست و دست علی رو به عرش ماند

افتادن تو معنی اصل ولایت است

 

یک کربلا مرا ببری خوب می‌شوم

داروی درد سینۀ من یک زیارت است

 

امشب بیا و روزی من را زیاد کن

امشب مرا مقابل شش گوشه یاد کن

یک کربلا مرا ببری خوب می‌شوم

باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

مستی رسید و باده و ساغر به ما رسید

 

روز الست که گِل عالم درست شد

خاک سرای آل پیمبر به ما رسید

 

وقتی خدا به طالعمان داشت می‌نوشت

شکرخدا ولایت حیدر به ما رسید

 

این عزتی که هست از آنجا گرفته‌ایم

آن لحظه‌ای که منصب نوکر به ما رسید

 

اینجا اگر که دور علی بال می‌زنیم

آنجا دلی شبیه کبوتر به ما رسید

 

هرکس گرفت دست خودش را به سوی دوست

در این میان محبت مادر به ما رسید

 

چه مادری که لب به سخن تا که باز کرد

روزیّ صدهزاربرابر به ما رسید

 

مادر ز مقدم تو بهاری‌ترین شدم

دست مرا گرفتی و بالا نشین شدم

 

دریا فقط تو هستی و دریاتر از تو نیست

انسیۀ خدایی و حوراتر از تو نیست

 

تو می‌درخشی و همه جا، نور می‌شود

زهرا فقط تو هستی و زهراتر از تو نیست

 

وقتی که خاکِ پایِ تو عرش است مادرم

در اوج آسمانی و بالاتر از تو نیست

 

پیغمبرخدا به تو می‌گفت مادرم

با این حساب ام ابیهاتر از تو نیست

 

تو بضعه النبی خدایی و هیچکس

آیینه دار حضرت طاهاتر از تو نیست

 

شأن تو از روایت لولاک واضح است

اینکه بزرگتر ز تو بالاتر از تو نیست

 

تو آمدی و تکیه به عشق تو زد علی

با بودن تو حامی مولاتر از تو نیست

 

نام تو همّ و غم ز دل مصطفی گرفت

دست خدا علی است که دست تو را گرفت

 

باید می‌آمدی به همه رهبری کنی

اصلا فقط تو آمده‌ای سروری کنی

 

روز ازل خدای تو می‌خواست باشی و

درحق شیعه‌های علی مادری کنی

 

در روز حشر بین تمام پیمبران

آن لحظه می‌رسد که تو پیغمبری کنی

 

حتی پیمبران به تو تعظیم می‌کنند

وقتی قرار شد تو شفاعتگری کنی

 

هم رتبۀ علی به خدا غیر تو که نیست

پس می‌شود به جای علی، حیدری کنی

 

سجاده پهن کن که دوباره مدینه را

پُر از پَر فرشته و حور و پری کنی

 

دست قنوت تو همۀ مستجاب‌هاست

مهریۀ تو فاطمه جان کل آب‌هاست

 

وقتی که ماه در سحر چادر تو بود

خورشید زیر بال و پر چادر تو بود

 

زیر قدوم تو پر و بال ملایکه

فوج فرشته دور و بر چادر تو بود

 

هرکس که منتصب به تو شد سربه راه شد

اصلا حجاب زیر سر چادر تو بود

 

وقتی در آسمان خدایی بدون شک

زینب در آن میان قمر چادر تو بود

 

تو قبل مریم آمده‌ای مادر بهشت

پس این همه حیا اثر چادر تو بود

 

یک شب چهل یهود مسلمان تو شدند

این هم نشانۀ دگر چادر توبود

 

نور تو مکه را مَثَل کوه نور کرد

ابلیس را حضور تو از مکه دور کرد

 

با بودنت به یاری مردم چه حاجت است

دست قنوت خستۀ تو دست رحمت است

 

عشقت مرا به اوج سعادت رسانده است

عشقت همیشه شاه کلید سعادت است

 

من با تو و علی، غم دنیا نمی‌خورم

اسم علی و فاطمه رمز اجابت است

 

دست مرا بگیر و به دست علی بده

این دست‌های روبه شما دست بیعت است

 

دستت شکست و دست علی رو به عرش ماند

افتادن تو معنی اصل ولایت است

 

یک کربلا مرا ببری خوب می‌شوم

داروی درد سینۀ من یک زیارت است

 

امشب بیا و روزی من را زیاد کن

امشب مرا مقابل شش گوشه یاد کن

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×