مشخصات شعر

همدم رباب

نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل­ها گذاشتی

 

بعد از حسین، قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

 

حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار

وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی

 

کوفه اسیر نطق علی­گونه‌ی تو شد

داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی

 

با خطبه‌ای که خواندی و کردی عزا به پا

پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

 

زینب قرار بود کند شام را خراب

حرمت به نام زینب کبری گذاشتی

 

بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟!

باور نمی‌کنم قدم آنجا گذاشتی

 

ای همدم رباب! تو با اشک و ناله‌ات

مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی

 

گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم!

از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟

 

تو داغدار بی‌کفن کربلا شدی

گریان و بی‌قرار شه سر جدا شدی

 

 

 

همدم رباب

نام بلند خویش به دنیا گذاشتی

با داغ خود غمی روی دل­ها گذاشتی

 

بعد از حسین، قلب پریشان خویش را

در کربلای خون خدا جا گذاشتی

 

حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار

وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی

 

کوفه اسیر نطق علی­گونه‌ی تو شد

داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی

 

با خطبه‌ای که خواندی و کردی عزا به پا

پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی

 

زینب قرار بود کند شام را خراب

حرمت به نام زینب کبری گذاشتی

 

بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟!

باور نمی‌کنم قدم آنجا گذاشتی

 

ای همدم رباب! تو با اشک و ناله‌ات

مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی

 

گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم!

از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟

 

تو داغدار بی‌کفن کربلا شدی

گریان و بی‌قرار شه سر جدا شدی

 

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×