مشخصات شعر

قصیده‌ استاد همایی برای کتیبه ضریح حضرت مسلم بن عقیل (ع)

اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل

بیا به روضه‌ی درگاه مسلم بن عقیل

 

سفیر مذهب حق، پیش‌تاز جان‌بازان

که در طریق رضای خدای گشت قتیل

 

هماره در حرم قدس او فرشته ز عرش

پیام‌آور تسبیح باشد و تهلیل

 

ز چاکران ره او یکی بُوَد میکال

ز خادمان در او یکی بُوَد جبریل

 

ز وصف مرتبتش دست لفظ کوتاه است

وگر به مدحش گویی هزار بحر طویل

 

به هر سلام که گویند زائران درش

رسد ز پاسخ حقْشان هزار اجر جزیل[1]

 

به دعوتی که ز اهل عراق آمده بود

امام کردش زی کوفه از مدینه، گسیل[2]

 

که تا تمام شود حجّت خدای به خلق

به گمرهان طریقش رسول کرد و دلیل

 

شهید گشت در این راه و فخر داشت که کرد

درود حقّ و رضای امام را تحصیل

 

ورا به عزّ شهادت، مقام و منزلتی است

که نفس عاقله از درک کنه اوست علیل

 

گمان مبر که رسی با عصای کور آن‌جا

که پای واهمه لنگ است و چشم عقل، کلیل[3]

 

حقیقتی که شه کربلاست مجمل او

ز مسلم است و شهیدان دیگرش تفصیل

 

تبارک اللَّه از این بارگه! که بر در او

به حاجتند شهان چون گدای ابن سبیل

 

در این رواق مطهّر سزد که افروزند

ز مهر و ماه، چراغ؛ از ستارگان، قندیل

 

مسافران که بیابند فیض این درگاه

بَدَل به قصد اقامت کنند عزم رحیل

 

بسای جبهه بر این در که خسروان جهان

کنند فخر ز خاکش به سجده و تقبیل[4]

 

بسای جبهه بر این در که از غبار رهش

به حجله‌گاه جنان حور عین کند تکحیل[5]

 

در این مقام کریم از خدایْ حاجت خواه

که حق مهمّ تو را می‌شود کفیل و وکیل

 

کسی که قصد خرابیّ این مشاهد کرد

همان ببیند کز کعبه دید صاحب فیل[6]

 

ز مکر دشمن، اندیشه‌ای نباید داشت

که کید خصمان دارد خدای در تضلیل[7]

 

کسی که تفرقه انداخت در مسلمانان

جزای خویش ببیناد روز ویل[8] و عویل[9]

 

ز جاه مسلم، این بقعه فرّ و جاه گرفت

چنان که کعبه شرف یافت از مقام خلیل

 

فزود رونق این روضه از ضریح که ساخت

امام و سیّد ما محسن حکیم جلیل

 

زعیم شیعه که در دین و دانش و تقوی

به صدق در خور تعظیم باشد و تبجیل[10]

 

بزرگ حجّت اسلام، آیه اللّهی

که در زمانه نباشد ورا نظیر و عدیل[11]

 

به مدح او بسپردم از آن ره ایجاز

که در ستایش او خوش نداشتم تطویل

 

هماره ناصر او سرفراز باد و عزیز!

همیشه دشمن او خوار باد و پست و ذلیل!

 

به سال سی‌صد و هشتاد و نه ز بعد هزار

شد این ضریح نوآیین در اصفهان، تکمیل

 

حسین پرورش اصفهانی‌اش صانع

مباشر عملش سیّد سمیّ خلیل

 

«سنا» سرود مر این چامه را و از حق است

امید خیر کثیرش بدین متاع قلیل

 

 


[1]. بسیار، فراوان، بزرگ.

[2]. فرستادن، روانه ساختن.

[3]. عاجز، درمانده، سست.

[4]. بوسه دادن.

[5]. سرمه کردن.

[6]. در پاورقی دیوان در ذیل این بیت چنین آمده است: ساختمان ضریح در وقتی اتّفاق افتاد که دولت عراق در دست حزب بعث افتاده و حرضت آقا سیّد محسن در تحت نظر قرار گرفته بود و هر روز مشاهد مشرّفه از طرف شرطه‌های بی بند و بار بعثی تهدید می‌شد. گروه کثیری را به دل‌خواه خود کشتند و اموال جمعی را مصادره کردند و جمعی را از سرزمین عراق آواره و سرگردان نمودند؛ بعد از آن که تمام دارایی ایشان را از منقول و غیر منقول ربودند و زن و فرزندشان را اسیر کردند.

[7]. به ضلالت نسبت دادن، گمراه دانستن.

[8]. وای! و آن کلمه‌ی افسوس است.

[9]. صدا بلند کردن در گریه و زاری، شیون و زاری.

[10]. بزرگ داشتن ، احترام کردن.

[11]. مثل، مانند، همتا.

قصیده‌ استاد همایی برای کتیبه ضریح حضرت مسلم بن عقیل (ع)

اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل

بیا به روضه‌ی درگاه مسلم بن عقیل

 

سفیر مذهب حق، پیش‌تاز جان‌بازان

که در طریق رضای خدای گشت قتیل

 

هماره در حرم قدس او فرشته ز عرش

پیام‌آور تسبیح باشد و تهلیل

 

ز چاکران ره او یکی بُوَد میکال

ز خادمان در او یکی بُوَد جبریل

 

ز وصف مرتبتش دست لفظ کوتاه است

وگر به مدحش گویی هزار بحر طویل

 

به هر سلام که گویند زائران درش

رسد ز پاسخ حقْشان هزار اجر جزیل[1]

 

به دعوتی که ز اهل عراق آمده بود

امام کردش زی کوفه از مدینه، گسیل[2]

 

که تا تمام شود حجّت خدای به خلق

به گمرهان طریقش رسول کرد و دلیل

 

شهید گشت در این راه و فخر داشت که کرد

درود حقّ و رضای امام را تحصیل

 

ورا به عزّ شهادت، مقام و منزلتی است

که نفس عاقله از درک کنه اوست علیل

 

گمان مبر که رسی با عصای کور آن‌جا

که پای واهمه لنگ است و چشم عقل، کلیل[3]

 

حقیقتی که شه کربلاست مجمل او

ز مسلم است و شهیدان دیگرش تفصیل

 

تبارک اللَّه از این بارگه! که بر در او

به حاجتند شهان چون گدای ابن سبیل

 

در این رواق مطهّر سزد که افروزند

ز مهر و ماه، چراغ؛ از ستارگان، قندیل

 

مسافران که بیابند فیض این درگاه

بَدَل به قصد اقامت کنند عزم رحیل

 

بسای جبهه بر این در که خسروان جهان

کنند فخر ز خاکش به سجده و تقبیل[4]

 

بسای جبهه بر این در که از غبار رهش

به حجله‌گاه جنان حور عین کند تکحیل[5]

 

در این مقام کریم از خدایْ حاجت خواه

که حق مهمّ تو را می‌شود کفیل و وکیل

 

کسی که قصد خرابیّ این مشاهد کرد

همان ببیند کز کعبه دید صاحب فیل[6]

 

ز مکر دشمن، اندیشه‌ای نباید داشت

که کید خصمان دارد خدای در تضلیل[7]

 

کسی که تفرقه انداخت در مسلمانان

جزای خویش ببیناد روز ویل[8] و عویل[9]

 

ز جاه مسلم، این بقعه فرّ و جاه گرفت

چنان که کعبه شرف یافت از مقام خلیل

 

فزود رونق این روضه از ضریح که ساخت

امام و سیّد ما محسن حکیم جلیل

 

زعیم شیعه که در دین و دانش و تقوی

به صدق در خور تعظیم باشد و تبجیل[10]

 

بزرگ حجّت اسلام، آیه اللّهی

که در زمانه نباشد ورا نظیر و عدیل[11]

 

به مدح او بسپردم از آن ره ایجاز

که در ستایش او خوش نداشتم تطویل

 

هماره ناصر او سرفراز باد و عزیز!

همیشه دشمن او خوار باد و پست و ذلیل!

 

به سال سی‌صد و هشتاد و نه ز بعد هزار

شد این ضریح نوآیین در اصفهان، تکمیل

 

حسین پرورش اصفهانی‌اش صانع

مباشر عملش سیّد سمیّ خلیل

 

«سنا» سرود مر این چامه را و از حق است

امید خیر کثیرش بدین متاع قلیل

 

 


[1]. بسیار، فراوان، بزرگ.

[2]. فرستادن، روانه ساختن.

[3]. عاجز، درمانده، سست.

[4]. بوسه دادن.

[5]. سرمه کردن.

[6]. در پاورقی دیوان در ذیل این بیت چنین آمده است: ساختمان ضریح در وقتی اتّفاق افتاد که دولت عراق در دست حزب بعث افتاده و حرضت آقا سیّد محسن در تحت نظر قرار گرفته بود و هر روز مشاهد مشرّفه از طرف شرطه‌های بی بند و بار بعثی تهدید می‌شد. گروه کثیری را به دل‌خواه خود کشتند و اموال جمعی را مصادره کردند و جمعی را از سرزمین عراق آواره و سرگردان نمودند؛ بعد از آن که تمام دارایی ایشان را از منقول و غیر منقول ربودند و زن و فرزندشان را اسیر کردند.

[7]. به ضلالت نسبت دادن، گمراه دانستن.

[8]. وای! و آن کلمه‌ی افسوس است.

[9]. صدا بلند کردن در گریه و زاری، شیون و زاری.

[10]. بزرگ داشتن ، احترام کردن.

[11]. مثل، مانند، همتا.

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×