مشخصات شعر

نخلی که از رسول خدا یادگار بود

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود


فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود


گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها
صحرا پر از ستارۀ دنباله‌دار بود


می‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌دار
نخلی که از رسول خدا یادگار بود


نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمۀ نوبهار بود


شن بود و باد، نخلِ شقایق‌تبار عشق
تندیس واژگون شده‌ای در غبار بود


می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار
آشفته یال، و شیهه‌زن و بی‌قرار بود


بیرون دویده دختر زهرا ز خیمه‌ها
برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود

نخلی که از رسول خدا یادگار بود

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود


فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود


گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها
صحرا پر از ستارۀ دنباله‌دار بود


می‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌دار
نخلی که از رسول خدا یادگار بود


نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمۀ نوبهار بود


شن بود و باد، نخلِ شقایق‌تبار عشق
تندیس واژگون شده‌ای در غبار بود


می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار
آشفته یال، و شیهه‌زن و بی‌قرار بود


بیرون دویده دختر زهرا ز خیمه‌ها
برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×