مشخصات شعر

قرآن ناطقم

قرآن ناطقم که چنین پاره‌پاره‌ای

تو خفته‌ای به خاک و مرا نیست چاره‌ای

 

خورشید من ببین که دگر زینب تو را

در هفت آسمان نبُوَد یک ستاره‌ای

 

داند خدای، سوز دلم را که مانده است

از داغ هر شهید به جانم شراره‌ای

 

بر سر چگونه دست نگیرم؟ که ای حسین!

پامال سمّ مرکب چندین سواره‌ای

 

از پای بانوان همه خلخال برده‌اند

بر گوش دختران نبُوَد گوشواره‌ای

 

چندین ستاره سوخته دارم که هر کدام

بگْرفته است داغ غم ماه‌پاره‌ای

 

در سینه‌ی رباب که یک جرعه خورده آب

شیر آمده و نیست ولی شیرخواره‌ای

 

سر نیست در تنت که بگویم به سوی من

تو یا اشاره‌ای بنما یا نظاره‌ای

 

با جسم خویش می‌کنم از کودکان، دفاع

چون تازیانه می‌رسد از هر کناره‌ای

 

من می‌روم به شام که با اهل بیت تو

بر پا کنیم کرببلای دوباره‌ای

قرآن ناطقم

قرآن ناطقم که چنین پاره‌پاره‌ای

تو خفته‌ای به خاک و مرا نیست چاره‌ای

 

خورشید من ببین که دگر زینب تو را

در هفت آسمان نبُوَد یک ستاره‌ای

 

داند خدای، سوز دلم را که مانده است

از داغ هر شهید به جانم شراره‌ای

 

بر سر چگونه دست نگیرم؟ که ای حسین!

پامال سمّ مرکب چندین سواره‌ای

 

از پای بانوان همه خلخال برده‌اند

بر گوش دختران نبُوَد گوشواره‌ای

 

چندین ستاره سوخته دارم که هر کدام

بگْرفته است داغ غم ماه‌پاره‌ای

 

در سینه‌ی رباب که یک جرعه خورده آب

شیر آمده و نیست ولی شیرخواره‌ای

 

سر نیست در تنت که بگویم به سوی من

تو یا اشاره‌ای بنما یا نظاره‌ای

 

با جسم خویش می‌کنم از کودکان، دفاع

چون تازیانه می‌رسد از هر کناره‌ای

 

من می‌روم به شام که با اهل بیت تو

بر پا کنیم کرببلای دوباره‌ای

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×