مشخصات شعر

وداع از قتلگاه

بسته‌ام بار سفر از کویت

سر نداری که ببوسم رویت

 

کاش! می‌شد همه شب با سر تو

چون نسیمی که وزد بر مویت،

 

پا به پای سرت آید دل من

ای مرا قبله‌ی جان، ابرویت!

 

عطر زهرا و علی می‌شنوم

چون کنم ای گل خونین! بویت

 

بلبلی سوخته پر هر طرفت

کشته‌ای غرقه به خون هر سویت

 

که زده زخم به جسمت؟ که هنوز

خون بجوشد ز دل و پهلویت

 

تردم از غصّه چو دیدم ز حرم

خم شد از داغ علی، زانویت

 

چهره بر چهره‌ی اکبر چون زدی

 می‌چکد خون وی از گیسویت

 

خواهرت را به نگاهی دریاب

ای کمند دل زینب مویت!

 

می‌روم با سپه کوفه و شام

بسته‌ام بار سفر از کویت

وداع از قتلگاه

بسته‌ام بار سفر از کویت

سر نداری که ببوسم رویت

 

کاش! می‌شد همه شب با سر تو

چون نسیمی که وزد بر مویت،

 

پا به پای سرت آید دل من

ای مرا قبله‌ی جان، ابرویت!

 

عطر زهرا و علی می‌شنوم

چون کنم ای گل خونین! بویت

 

بلبلی سوخته پر هر طرفت

کشته‌ای غرقه به خون هر سویت

 

که زده زخم به جسمت؟ که هنوز

خون بجوشد ز دل و پهلویت

 

تردم از غصّه چو دیدم ز حرم

خم شد از داغ علی، زانویت

 

چهره بر چهره‌ی اکبر چون زدی

 می‌چکد خون وی از گیسویت

 

خواهرت را به نگاهی دریاب

ای کمند دل زینب مویت!

 

می‌روم با سپه کوفه و شام

بسته‌ام بار سفر از کویت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×