مشخصات شعر

دریاى غم

به خاک کربلا تا پا نهادم با سر افتادم

 در این دریاى غم دردا! که بار دیگر افتادم

 

سرت در این سفر با ما به هر جا کرد همراهى

 به یاد آن سر خونین به خاکت با سر افتادم

 

فتادم بر سر قبرت به یاد روز تودیعت

 که من برخاستم از جان و بر آن پیکر افتادم

 

چو دیدم زخم فرق اکبرت، یاد پدر کردم

 گلویت را چو بوسیدم، به یاد مادر افتادم

 

چه گویم از سر ببریده‌ات وآن خواندن قرآن؟

 تو قرآن خواندى و من در غمى سوزانتر افتادم

 

تو می‌کردى هدایت، خلق را و سنگ می‌خوردى

 از این حالت به یاد جدّمان پیغمبر افتادم

 

خدا گوید که وقت خواندن قرآن، خموشى بِه

 ز قرآن خواندنت از خطبه خواندن دیگر افتادم

 

حسینم! بر «مؤیّد» باز کن درهاى رحمت را

که می‌گوید به امیدى به خاک این در افتادم

 

دریاى غم

به خاک کربلا تا پا نهادم با سر افتادم

 در این دریاى غم دردا! که بار دیگر افتادم

 

سرت در این سفر با ما به هر جا کرد همراهى

 به یاد آن سر خونین به خاکت با سر افتادم

 

فتادم بر سر قبرت به یاد روز تودیعت

 که من برخاستم از جان و بر آن پیکر افتادم

 

چو دیدم زخم فرق اکبرت، یاد پدر کردم

 گلویت را چو بوسیدم، به یاد مادر افتادم

 

چه گویم از سر ببریده‌ات وآن خواندن قرآن؟

 تو قرآن خواندى و من در غمى سوزانتر افتادم

 

تو می‌کردى هدایت، خلق را و سنگ می‌خوردى

 از این حالت به یاد جدّمان پیغمبر افتادم

 

خدا گوید که وقت خواندن قرآن، خموشى بِه

 ز قرآن خواندنت از خطبه خواندن دیگر افتادم

 

حسینم! بر «مؤیّد» باز کن درهاى رحمت را

که می‌گوید به امیدى به خاک این در افتادم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×