مشخصات شعر

دختر قصه

تمام می‌شوم امشب در آخر قصه

بخواب بانوی احساس! دختر قصه!

 

یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت

یکی یکی همه رفتند از در قصه

 

ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن!

میان شعلۀ آتش سراسر قصه...

 

خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب

بدون آب بیاید دلاور قصه

 

بده امانت شش ماهه را به دست پدر

که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه

 

 نپرس از پدرت، او هنوز هم اینجاست

نپرس از تن در خون شناور قصه

 

بلند شو و بدو! پا برهنه تا خود صبح

نخواب تا برسی سمت دیگر قصه

 

و گوشوارۀ خود را در آر! میترسم

پری بماند و دیو ستمگر قصه

***

 بخواب! نیمۀ شب شد، خرابه هم خوابید

بخواب کودک تنها! قلندر قصه!

 

بگیر گوش خودت را سه سالۀ خوبم!

که پیر می‌شوی امشب از آخر قصه:

 

بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...

بگیر اگرچه که سخت است باور قصه

دختر قصه

تمام می‌شوم امشب در آخر قصه

بخواب بانوی احساس! دختر قصه!

 

یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت

یکی یکی همه رفتند از در قصه

 

ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن!

میان شعلۀ آتش سراسر قصه...

 

خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب

بدون آب بیاید دلاور قصه

 

بده امانت شش ماهه را به دست پدر

که پر بگیرد از اینجا کبوتر قصه

 

 نپرس از پدرت، او هنوز هم اینجاست

نپرس از تن در خون شناور قصه

 

بلند شو و بدو! پا برهنه تا خود صبح

نخواب تا برسی سمت دیگر قصه

 

و گوشوارۀ خود را در آر! میترسم

پری بماند و دیو ستمگر قصه

***

 بخواب! نیمۀ شب شد، خرابه هم خوابید

بخواب کودک تنها! قلندر قصه!

 

بگیر گوش خودت را سه سالۀ خوبم!

که پیر می‌شوی امشب از آخر قصه:

 

بگیر روی دو پایت سر پدر را، آه...

بگیر اگرچه که سخت است باور قصه

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×