مشخصات شعر

دردانۀ تو هستم

فرصت نکرده‌ای که تنت را بیاوری

یا تکه‌هایی از بدنت را بیاوری

 

بی‌تن رسیده‌ای که برای دلم خبر

از تلخی نیامدنت را بیاوری

 

سر می‌نهم به نیت دامان تو بر آن

گر پاره‌ای ز پیرهنت را بیاوری

 

دردانۀ تو هستم و بوسم نمی‌کنی؟

یا رفته‌ای لب و دهنت را بیاوری؟

 

ای حنجر بریده به من قول می‌دهی؟

این بار شرح سوختنت را بیاوری؟

 

می‌دانم این که نعش خودت را نیافتی

می‌شد برای من کفنت را بیاوری

 

بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی

یادت بماند اینکه تنت را بیاوری…

دردانۀ تو هستم

فرصت نکرده‌ای که تنت را بیاوری

یا تکه‌هایی از بدنت را بیاوری

 

بی‌تن رسیده‌ای که برای دلم خبر

از تلخی نیامدنت را بیاوری

 

سر می‌نهم به نیت دامان تو بر آن

گر پاره‌ای ز پیرهنت را بیاوری

 

دردانۀ تو هستم و بوسم نمی‌کنی؟

یا رفته‌ای لب و دهنت را بیاوری؟

 

ای حنجر بریده به من قول می‌دهی؟

این بار شرح سوختنت را بیاوری؟

 

می‌دانم این که نعش خودت را نیافتی

می‌شد برای من کفنت را بیاوری

 

بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی

یادت بماند اینکه تنت را بیاوری…

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×