مشخصات شعر

حسین بحر کرم

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

بر لب تشنه‌ی او موج زند آب بقا

خضر هم در پى این آب بقا می‌گردد

 

اى گل گلشن این عالم ایجاد! حسین!

خلق را رحمت تو عقده‌گشا می‌گردد

 

به دعاى عرفاتت که چو لب باز کنى

خار و خاشاک همى دست دعا می‌گردد

 

اى کریمى که ز سرشارى بحر کرمت

پیک جود تو به دنبال گدا می‌گردد!

 

دل که بر سلطنت کون و مکان راضى نیست

به غبار سر کوى تو رضا می‌گردد

 

باده‌نوشان همه را مژده! که از میلادت

در میخانه‌ی احسان تو وا می‌گردد

 

حسین بحر کرم

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

بر لب تشنه‌ی او موج زند آب بقا

خضر هم در پى این آب بقا می‌گردد

 

اى گل گلشن این عالم ایجاد! حسین!

خلق را رحمت تو عقده‌گشا می‌گردد

 

به دعاى عرفاتت که چو لب باز کنى

خار و خاشاک همى دست دعا می‌گردد

 

اى کریمى که ز سرشارى بحر کرمت

پیک جود تو به دنبال گدا می‌گردد!

 

دل که بر سلطنت کون و مکان راضى نیست

به غبار سر کوى تو رضا می‌گردد

 

باده‌نوشان همه را مژده! که از میلادت

در میخانه‌ی احسان تو وا می‌گردد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×