مشخصات شعر

داغ شلعه ور

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

هیچ کس حدس نمی‌زد که چنین سر برسد

 

 

پدرش چیز زیادی که نمی‌خواست؛ فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟

 

 

با دو انگشت هم این حنجره می‌شد پاره

چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

 

 

خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت

حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد؟

 

 

خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی

بگذارید به سن علی اکبر برسد

 

 

 

دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما

دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

 

 

شعله‌ور می‌شود این داغ دوباره وقتی

شیر در سینۀ بی کودک مادر برسد

 

 

زیر خورشید نشسته، به خودش می‌گوید

تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

داغ شلعه ور

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

هیچ کس حدس نمی‌زد که چنین سر برسد

 

 

پدرش چیز زیادی که نمی‌خواست؛ فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟

 

 

با دو انگشت هم این حنجره می‌شد پاره

چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

 

 

خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت

حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد؟

 

 

خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی

بگذارید به سن علی اکبر برسد

 

 

 

دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما

دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

 

 

شعله‌ور می‌شود این داغ دوباره وقتی

شیر در سینۀ بی کودک مادر برسد

 

 

زیر خورشید نشسته، به خودش می‌گوید

تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×