مشخصات شعر

محرّم

مُحرّم! آمدیّ و تازه تر کردی غم ما را

فزودی درد و داغ و سوز و ساز ماتم ما را

 

پریشان عالمی داریم عمری با دل خونین

پریشان‌تر نمودی با طلوعت عالم ما را

 

مُحرّم! از کف بیت الحرام عشق و آزادی

گرفتی و فکندی در یم خون، خاتم ما را

 

مُحرّم! ای مه خون و شهادت! می‌کشد دام

به دشت کربلا سبط نبیّ اکرم ما را

 

عزایی در تو بر پا شد ز داغ زاده‌ی زهر

کز آن صاحب‌عزا کردی خدای اعظم ما را

 

غم سالار جان‌بازان و هفتاد و دو تن یارش

سیه کرده است تا روز قیامت، پرچم ما را

 

بنازم آن امامی را که فرمود امّتی دیگر

ندارد همّت و ایثار اصحاب کم ما را!

 

شب شام غریبان گفت زینب: یا رسول الله!

شهید از ظلم این نامحرمان بین مَحرم ما را

محرّم

مُحرّم! آمدیّ و تازه تر کردی غم ما را

فزودی درد و داغ و سوز و ساز ماتم ما را

 

پریشان عالمی داریم عمری با دل خونین

پریشان‌تر نمودی با طلوعت عالم ما را

 

مُحرّم! از کف بیت الحرام عشق و آزادی

گرفتی و فکندی در یم خون، خاتم ما را

 

مُحرّم! ای مه خون و شهادت! می‌کشد دام

به دشت کربلا سبط نبیّ اکرم ما را

 

عزایی در تو بر پا شد ز داغ زاده‌ی زهر

کز آن صاحب‌عزا کردی خدای اعظم ما را

 

غم سالار جان‌بازان و هفتاد و دو تن یارش

سیه کرده است تا روز قیامت، پرچم ما را

 

بنازم آن امامی را که فرمود امّتی دیگر

ندارد همّت و ایثار اصحاب کم ما را!

 

شب شام غریبان گفت زینب: یا رسول الله!

شهید از ظلم این نامحرمان بین مَحرم ما را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×