مشخصات شعر

دریایی

بس که می‌سوزم ز داغت دل به دریا می‌زنم

تا رسم روزی به کویت سر به صحرا می‌زنم

 

تا کشی دستم به سر، خود را به هر سو می‌کشم

تا زنی پا بر سرم خود را به هر جا می‌زنم

 

سینه‌ی دریایی‌ام شد صحنه‌ی توفان درد

تا که من بر سینه، سنگ عشق مولا می‌زنم

 

گوش بر فرمان ستادم در میان عاشقان

انتظار پیش‌رو دارم که درجا می‌زنم

 

کربلایی می‌شود هر جا کنم یاد از غمت

چون که می‌سوزد دلم آتش به دل‌ها می‌زنم

 

هر کجا از پا بیفتم در مسیر امتحان

با تضرّع، دست بر دامان زهرا می‌زنم

 

جان‌فشانی با طلوع رویت امّید من است

پرده گر بالا زنی، من دست بالا می‌زنم

دریایی

بس که می‌سوزم ز داغت دل به دریا می‌زنم

تا رسم روزی به کویت سر به صحرا می‌زنم

 

تا کشی دستم به سر، خود را به هر سو می‌کشم

تا زنی پا بر سرم خود را به هر جا می‌زنم

 

سینه‌ی دریایی‌ام شد صحنه‌ی توفان درد

تا که من بر سینه، سنگ عشق مولا می‌زنم

 

گوش بر فرمان ستادم در میان عاشقان

انتظار پیش‌رو دارم که درجا می‌زنم

 

کربلایی می‌شود هر جا کنم یاد از غمت

چون که می‌سوزد دلم آتش به دل‌ها می‌زنم

 

هر کجا از پا بیفتم در مسیر امتحان

با تضرّع، دست بر دامان زهرا می‌زنم

 

جان‌فشانی با طلوع رویت امّید من است

پرده گر بالا زنی، من دست بالا می‌زنم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×